انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 3-وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم چه احساسی پیدا میکنم؟ آیا در
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
وسوسه یکی از علائمهای بهبودی در شروع قطع هر وابستگی است. فرد معتاد وقتی موادش را قطع میکند، تابع احساسی خواهد بود بنام وسوسه معروف است و این حالت در ابتدا بشدت در فرد بیمار ایجاد میشود و بسیار توانا و قدرتمند عمل میکند و هیچ معتادی قادر نیست در مقابل این وسوسه قوانمد و با قدرت عمل کند، شاید در ابتدای قطع مصرف با شور و هیجان و مصمم ایستادگی نماید، اما بعد از مدتی بدلیل کم قدرتی و تنهایی با افکار ضعیف در مقابل قدرت وسوسه کم خواهد آورد، اما اکنون بلطف خداوند و وجود انجمن ان ای، توانایی و قدرت به اندازه ای پیدا کرده ام که به وسوسه مصرف یک پُوک و یک لیوان و یک سوت و مثقال و یک حب اهمیتی ندهم و اگر دچار وسوسه شوم، فوراً به راهنما و دوستان بهبودی تلفن بزنم و یا به اولین جلسه رفته و وسوسه ام را در حضور جمع مشارکت کنم و ابروی بیماریم را ببریم. وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم تمام افکار مثبت و نقطه نظرهای امیدوارانه را کنار میگذارم و وجودم را ترس فرا میگیرد و بیشتر به سمت عامل وسوسه میروم. فکر کردن مداوم در مورد وسوسه تبدیل به برآوردن نیاز مورد وسوسه میشود. وسوسه یکی از روزنه هایی است، که بیماری اعتیاد میتواند از آنجا وارد شود و در ابتدا سیستم افکار را مختل و خسته کرده و به دنبال راضی کردن اراده و توان ما خواهد بود و راهی برای انجام دادن آن وسوسه خواهد شد.
قسمت دوم
اشتغال فکری من به دلیل بیماری مغزی در من است، مغز من مانند گاو که نشخوارگر است، در من هم وقتی فکری و وسوسه ای به آن هجوم می اورد، آنقدر آنرا نشخوار و زیرو رو میکند که، در نهایت همانکاری را میکند که اشتغال فکری و وسوسه از او خواسته است. اشتغال فکری کاری میکند، که کاملا به افکارم مسلط شده و او را جهت میدهد.بیشتر اشتغال فکری من در رابطه با مصرف و اعمالی در حد و حدود اعتیاد به پرخوری و مسائل جنسی و کارهای مغرزانه و خلافکاری است. وقتی فکرم روی یک لذت آنیقرار میگیرد، به آن ابعاد و وسعت و کانون تمرکز میدهد و فکر میکنم،سعادتی بهتر از این گیرم نخواهد آمد.دیدگاهمرا با سلیقه بیماریم آب و تاب خواهد داد و اصلاً به عواقب کار نخواهد اندیشید و و به عواقب و نتیجه کار فکر نمیکنم و کاملاً بلوکه شده و فقط به آنچه که خودش میداند فکر خواهد کرد. افکار من بدنبال هوای نفس است، چون کارهای خلاف و هیجانی برایش لذت بخش است، بیشتر به لذت آن تمرکز خواهد کرد.آنگاه هیچ دلیل و منطقی سرش نخواهد شد.
 
اصولاً وسوسه جزو ماهیت وساختار بیماری ما می باشد ، و ما همیشه در گیرودار این مشکل میباشیم .

وسوسه های ما عموماً از لذت جویهای بی حد و حصرمان سرچشمه میگیرد و از آنجائیکه لذت طلب و لذت پرست هستیم ، وقتی نسبت به چیزی وسوسه میشویم احساسات ما پر از تمنا میشود در واقع احساسهای ما مثل معده گرسنه ایی میشود که فقط به خوردن می اندیشد و دیگر هیچ .

هر چند عقلمان میخواهد پایداری کند اما حس های لذت طلب ما بقدری مشتاق لذت هستند که از طریق های مختلف بخصوص افکارمان به عقل و خرد ما هجوم میبرند و افکار بیمار ما با بهانه ها و دستاویزها عقل را وادار به تمکین میکند ، بنابراین وقتی افکارمان درگیر احساساتمان میشود ذهن ما شروع به تصویرسازی و بزرگنمایی کردن از آن لذت را میکند و با تصویرسازیهای خیره کننده ذهنی ، عقل ما را در شرایط آچمز قرار میدهد و لذا در چنین شرایطی عقل و دور اندیشی ما کارآیی خود را از دست میدهد . این طریقی است که در تمامی وسوسه های ما وجود داشته است .  در واقع امیال شهوانی ما و یا همان هواهای نفسانی ما موقعی میتوانند به خواسته های خود برسند که سیستم ذهنی و عقلی ما بیمار باشد  ، بنابراین بهترین شرایط برای  کسب موفقیت برای وسوسه بستر ذهن بیمار است  

وسوسه یعنی ، میل به تجربه مجدد عملی که در گذشته از آن لذت برده ایم ( منظور لذتهای گناه آلود و یا غیر اخلاقی میباشد )  ، وسوسه ، افکاریست شیطانی که ماهیت شر دارد ، یعنی عمل به آن سرانجامش منجر به پشیمانی میشود و همینطور فکریست موذی و سمج  ، اما آنی و زود گذر ، و اگر به آن بهاء بدهیم چرخه و فرایند خود را طی میکند و چرخه وسوسه به این شرح است ؛

1-    لذت طلبی ؛ یعنی آغاز وسوسه

2-    بهاء دادن ؛ یعنی بجای دیپورت کردن وسوسه به او اجازه ورود ومجوز فعالیت درمحدوده ذهنمان بدهیم .

3-    مخفی کردن ؛ یعنی وجود وسوسه در خود را ،  انکار و آنرا با راهنما در میان نمیگذاریم و یا در جلسات آنرا مشارکت نمیکنیم   .

4-    نفشه کشی ؛ وقتی مراحل فوق طی شد وبه این نقطه رسیدیم ، لذا برای اجرای وسوسه خود شروع به نقش کشی میکنیم .

5-    فکر قوی ؛  در اثر روند فوق به مرحله ای میرسیم که  دیگر ذهن خود را مداربسته میکنیم و به هیچ پیامد دیگری توجه نمیکنیم  .

6-    اقدام ؛ یعنی برای وسوسه ای که برای آن نقشه کشیده ایم و دیگر به یک فکر غیر قابل برگشت و یک فکر قوی تبدیل شده شروع به اقدام وعمل میکنیم .

7-    لغزش ؛ با بهاء دادن به فرایند فوق عاقبت در شرایط لغزش قرار میگیرم ، لغزشی که در اثر یک فکر که به راحتی میتوانستیم آن را از خود دور کنیم اتفاق می افتد .

لذت طلبی --> بهاء دادن--> مخفی کردن وسوسه--> نقشه کشی--> فکرقوی--> اقدام--> اجبار-- > لغزش

بیشترین قدرت وسوسه برای حصول نتیجه  ، دستاویز به انکار هاست ، گاهی  دانش نابودی برای کامجویی شروع به سفسطه بافی میکند و با منطق های کاذب برای دستیابی به یک حظ و یک لذت آنی سعی میکند عقل و خرد ما را بفریبد تا مجوزی برای مصرف کردن صادر کنیم . در هر صورت میتوان گفت که وسوسه حقیقتاً عروس هزار چهره است و هر بار با رنگ و روی دیگری  می آید .

وسوسه نشاندهنده پاکیست ، بنابراین باید مراقب بود .

راهکارهای که میتوانند برای برون رفت از  وسوسه ما را کمک کنند ؛

-         ادامه ندادن به فکرهای شیطانی یعنی در جا اینگونه افکار را کات و یا قیچی کنیم .

-         بلافاصله جابجا بشویم و یا مثلاٌ به کسی تلفن بزنیم بخصوص کسی که برایمان جاذبه روحانی دارد .

-         چون وسوسه فکریست شیطانی بهترین راهکار ذکر خدا گفتن و درخواست کمک از اوست .

-         وجود وسوسه را نباید انکار کرد بلکه باید آنرا اقرار کرد.

-         کسانی که پر کار و فعال هستند کمتر وسوسه میشوند .

-         دوری کردن از تنهایی ، در واقع وقتی ما تنها هستیم ، تنها نیستیم ، زیرا با نیمه شیطانی خود همنشین شده ایم و لذا ممکن است این همنشینی برایمان گران تمام شود .

-         کسانی که با برنامه بهبودی زندگی میکنند ، خیلی کم وسوسه میشوند .

-         وقتی در جمع های بهبودی و یا فضاهای روحانی قرار میگیریم کمتر وسوسه میشویم .

-          دوری کردن از ، بی هدفی ، ناامیدی ، یاس ، پوچگرای ، بی ایمانی ، بی بندو باری و . .  میتوانند وسوسه های ما را کمتر کند .

-         تردید و شک نداشتن به اصول بهبودی و روحانی برنامه  ، بسیاری از وسوسه های ما را میکاهد . هرگاه ما به اصول بهبودی و یا اصول  اخلاقی شک و تردید میکنیم وسوسه در ما بیشتر میشود .

-         - نهایت قدرت وسوسه یک تا سه دقیقه است و لذا ما باید سریع باشیم و بلافاصله شرایط ذهنی خود را تغییر دهیم

-         نکته قابل توجه این است که ما نباید هرگز با وسوسه های خود در ذهن خود بحث و یا مجادله کنیم زیرا در نهایت بازنده این جریان میشویم

در کل به ما ثابت شده ، هر موقع در راستای بهبودی و جدی گرفتن اصول برنامه قرار میگیریم وسوسه در ما کمتر میشود
.
با سلام اگر وسوسه ای یه سراغم بیاد باید به راهنمایم زنگ بزنم مشارکت کنم یا به جلسات بروم ولی این که با دوست بهبودی در تماس باشم
در زمانی که وسوسه میشوم بطور کامل ناتوان میشم، و تا انجام ندهم به آرامش نمیرسم و ذهنم رها نمیشه موقعیت های کمی پیش اومده که بتونم مهار کنم.
3- وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم چه احساسی پیدا میکنم ؟ ایا در ان حال افکار من طریقه خاصی دنبال میکند ؟ توضیح دهید ؟
قسمت اول : من وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم تمام افکار مثبت را کنار میگذارم و مدام به ان فکر میکنم و فقط به لذت در ان مورد هستم فکر کردن مداوم من به وسوسه باعث نیاز من به ان کار میشود احساس میکنم یک قدرتی در درون من مرا مجبور به انجام ان کار میکند در این حالت من قدرت کنترل کردن ان وسوسه را ندارم و افکار من در حالت وسوسه دست خودم نیست علارغم میل باطنیم ان کار را انجام میدهم
قسمت دوم : بله افکار من به خاطر وسوسه دچار انحراف میشود وقتی به لذت بردن از ان کار که وسوسه اش را دارم فکر میکنم افکار من یکطرفه میشود و دید تونلی پیدا میکنم و به عواقب ان فکر نمیکنم
امان از وسوسه های شیطان، تنها پناهم خداست و بدونه اون قطعا نابودمتصویر: images/smilies/sad.gif


کرکره برقی     
وقتی وسوسه سراغ م میاد فقط فکرم به لذت مواد و مصرف اون میوفته و به هیچ چیز جز مصرف آن فکر نمیکنم همچنین عواقب آن و عهدهایی که به خود بستم جون بچه جون زن م و حتی دست گذاشتن روی قرآن که دیگه مصرف نمیکنم ولی وقتی سراغ م میاد دیگه به هیچ چیز فکر نمیکنم که سابغه یه بار مصرف م تا چهار ماه طول کشید .از هر چی وسوسه هست عاجزم
سلام دوستان کسی هست کمکم کنه ماده سیاه مصرف نکنم
صفحه‌ها: 1 2 3