انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 4-وقتی فکری به سرم میزندآیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیا م
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
از همان دوران کودکی همینطور بودم و خیلی عجله داشتم، حتی آنقدر عجول بودم که زمان کودکی کفش بزرگترهارو میپوشدم و یا ته سیگار پدرم رو دود میکردم و یا گاهی با تیغ صورتش سیبلم را میتراشیدم که زودتر سبیل در بیاورم. حتی نوجوانیم را با عجله وارد جوانی و بزرگسالی کردم و در هیچ یک از مراحل زندگی درجای اصلی خودم نبودم و این عجله و شتاب و احمقانه رفتار کردن باعث شد، که من بی صبر و بیقرار شوم و همیشه هم اشتباه و خرابکاری میکردم و این عادتی شد که اکنون به مُعضل وابستگی تبدیل شده است و هر گاه اختيار زندگيم دست يكي از شاخصه بيماري اعتياد(وابستگي) میافتد، رفتارهاي من از روي اجبار و کاملاً در عدم کنترل و بی اختیاری است. من تاوان سنگینی بابت این عجله در اجرای فرامین عقل بیمارم پرداختم. میدانم افراد سالم از مغز خودشان به عنوان کامپیوتر استفاده میکنند و عقلشان در اختیار خودشان است. ولی من در اختیار عقل بیمار خودم هستم و تا به یک چیزی فکر میکردم، فوراً باید اجرایش میکردم و همین اختلال، هنوز هم فعال مانده است و من هرگاه مشورت و راهکار گرفتن داشته باشم، ميتوانم اختیار و حالت اجبار و فشار مغزم را از خودم دور كنم.بیشتر اوقات چون ناکارآیی مغزم را آگاهی دارم، احساس خطر کرده مشورت ميكنم وبيشتروقتهادرموردافكاريكه براي من خودمشغولی و هیجان دارد مشورت نميكنم. و دقیقاً از همین جا ضربه و آسیب میخورم. وقتي اعمالی از روي احساس و غریزه باشد.آنوقت بدون در نظر گرفتن پيامدش و افکار درست به آن عمل ميكنم، ولي اگر از روي مشورت و راهکار گرفتن باشد، آن كار را عمل نميكنم. وقتي کاری را خودسرانه انجام میدهم حتی اگر کاری درست هم باشد، احساس خطر میكنم، چون مغز خرابم را بهاء میدهم.وقتي در دام وسوسه فکری باشم، رفتارهای من کاملاً از روي اجبار بیماری تحت کنترل است.
 
بله ، ما زمانی که بیماریمان فعال است هر فکری که به سرمان میزند بدون در نظر گرفتن پیامدهایش آنرا عملی میکنیم ، زیرا دیگر کنترل رفتارهایمان را از دست میدهیم ، گویا افسار زندگی ما در دست کس دیگری است ، کس دیگری بنام بیماری اعتیاد که ما در مقابل آن عاجزیم ، در چنین شرایطی رفتار و کردار ما خودخواهانه میشود و لذا ناهنجاریها وارد زندگی ما میشود و زندگی ما را آشفته میکند ، بطور مثال ؛

- اولین باری که مواد میخواستیم مصرف کنیم میدانستیم که این کار خانمانسوز است ، اما بدون در نظر گرفتن پیامدهایش ، انگار اجبار به این کار داشتیم .

- حضور در محافل غیر امنی که خوشایند ما نبودند ، ولی مثل اینکه اجبار داشتیم در آنجاها حضور داشته باشیم .

- در هرکاری افراط میکردیم بطور مثال ، رفیق بازی ، مشروب خوری ، و . . ، همه اینها را فقط به خاطر اجباری که داشتیم انجام میدادیم

دروغ ، دزدی ، ناهنجاریهای اجتماعی ، و هزاران رفتار دیگر که بلاجباراز ما سرمیزد ، فقط و فقط به این علت انجام میدادیم که نمیدانستیم که بیماریم و اختیار ما در دست اعتیادمان است . روز به روز زندگی خود و اطرافیانمان را آشفته میکردیم ، و از رفتارهای بد و نامعقول خود دست برنمیداشتیم ، بنابراین ، اینکه ما بلاجبار و علیرغم رنجی که میبردیم اما ناخواسته مجبور بودیم آنها را انجام بدهیم به این علت بود که در شرایط فعال بودن بیماری اعتیاد بسر میبردیم .

اصولاً پیامدنگری و توجه کردن به نتایج برای ما زمانی امکان پذیر میشود که در درجه اول قطع مصرف کنیم و سپس به روی بهبودی خود متمرکز شویم و بر اساس همین روش کم کم متوجه میشویم که بیماری اعتیاد را با تمام گسترده گی ای که دارد با بهبودی میشود آنرا متوقف و غیر فعال کرد و بقول کتاب پایه که میگوید ؛ (( متوجه میشویم که از یک بیماری رنج میبردیم ، نه یک معضل اخلاقی ، شدیداً بیمار بودیم ، ولی نه آنقدر وخیم و علاج ناپذیر . )) .

در هر صورت ما هر وقت در اثر عدم تمرکز به بهبودی ، بیماریمان فعال شود رفتارهای ما به علت عجز در مقابل بیماریمان از کنترول ما خارج میشود ، و کردار ما هر چقدر هم که زیان آور باشد برایمان اجباری میشود
.
4- وقتی که فکری به سرم میزند ایا فوری و بدون درنظر گرفتن پیامدها یش به ان فکر عمل میکنم ؟ به چه صورت رفتارهای من از روی اجبار است؟
قسمت اول : هرگاه بیماری اعتیاد من فعال باشد واختیار زندگی من در دست یکی از شاخه های بیماری اعتیاد باشد وقتی فکری به سرم میزند از روی اجبار فوری به ان فکر عمل میکنم و اصلا به پیامدهای عمل کردن به ان فکر توجه نمیکنم ولی هر گاه که مشورت در کارهایم داشته باشم میتوانم اجبار را از خودم دور کنم
قسمت دوم : وقتی رفتارهای من از روی اجبار است که احساسی عمل کنم و فقط به لذت طلبی ان فکر تمرکز کنم اگر مشورت کنم میتوانم به پیامد های منفی فکری که به کله ام زده نیز توجه کنم و از اجبار به عمل کردن به ان فکر رها شوم
سلام دوستان این فقط یه تجربه شخصیه،تو دوران قطع مصرف مواد و وقتی تصمیم به پاک زندگی کردن گرفتم،جنبه های رفتاری واحساسی بیماری من شعله ورتر میشه،من تازه احساس به رابطه گذاشتن میکنم تازه حس نیاز جنسی دارم تازه حس میکنم میخوام مثل یک آدم عادی از نوع موفقش باشم،وافکار معتاد گونه من سریع میخوان به اون چیزی که یک فرد عادی طی سالها تلاش رسیده،برسه این مسائل و مسئله های دیگه باعث این میشن که من با اولین فکر بکرم که تو زمان مصرفم گریبانگیر من بوده بخوام به خواسته ها ونیازهام برسم،نه مشورتی میکنم،نه راهکار درستی دارم نه صبر دارم ونه حرف کسی رو قبول دارم،و اینها باعث میشن من از روی اجبار به نیاز هر مسئله ای یک رفتار از خودم بروز بدم که اگه غلط باشه وجواب نده.من رو به همه چی وهمه کس بی اعتماد میکنه،واحساس یاس ونامیدی منو تسخیر میکنه واگر جواب بده که نسبت به برنامه واصول برنامه واینفکر که من به تنهایی تونستم انجامش بدم من رو دور میکنه از برنامه و باز تو سیاه چال تنهایی ومواد گرفتارم میکنه،
4-اول بایدزیربنای این افکار راپیداکردماباداشتن بیماری اعتیادنمیتونیم خوب فکرکنیم وبه فعل درآوردن این افکارنتیجه ای جز خسارت و قرار گرفتن درحالت اجباربه دنبال نخواهدداشت وبازهم اختیارزندگی از ما گرفته میشود اعتیاد ما امروز میتونه به طرق مختلف بروز کنه معمولا بها دادن به این افکار و وسوسه ها باعث بروزیک سری عادات درماشده وجزء ویژگی های شخصیتی مامیشودکه دیگر قابل کنترل نیست ودراین شرایط بدون فکروبدون درنظرگرفتن پیامدهایش عمل میکنیم چون دیگر برایمان یک عادت شده است مانند:اجبار درلذت طلبی زیاده خواهی افراط وتفریط خشم وعصبانیت شهوترانی خودمحوری شوخیهای بیجا ومسخره کردن کسی...حال باید چه کرد؟با رعایت اصول برنامه وروشن بینی بازنگه داشتن دریچه افکاروکمک ازخداخواستن وتسلیم بودن وسعت دید پیداکردن ومشورت بااهل آن به آن فکر از راه صحیح عمل کرد.
- وقتی که فکری به سرم میزند ایا فوری و بدون درنظر گرفتن پیامدها یش به ان فکر عمل میکنم ؟ به چه صورت رفتارهای من از روی اجبار است؟
قسمت اول :جواب به این سوال برای من نسبی است یعنی در بعضی جاها بدون در نظر گرفتن عواقب یک کار و صرفا بواسطه دو عامل ترس یا لذت طلبی اقدام به انجام عملی میکنم . این موضوع مخصوصا در دورانی که اعتیادم فعال بود به وفور یافت می شد . مثلا وقتی برای مصرف مواد وسوسه می شدم بدون در نظر گرفتن شرایط در محیط هایی پا می گذاشتم که ممکن بود کارم به دادگاه و نیروی انتظامی کشیده شود . یا مثلا در محل کارم در اطاقم از روی اجبار مواد مصرف میکردم در حالیکه ممکن بود این موضوع به قیمت اخراج از محل کار برایم مبدل شود . اما از زمانی که روند متوقف سازی بیماریم را شروع کردم و مخصوصا در فرایند کارکرد قدمها قرار گرفتم هر روز بیشتر با این نقص خود یعنی خودمحوری اشنا می شوم و سعی میکنم با مشورت گرفتن از راهنمایم یا فرد متخصص در آن زمینه از رفتار افراطی اجتناب کنم

قسمت دوم - عموما رفتار اجباری پیامد استفاده افراطی از نقایص اخلاقی می باشد . من وقتی در چنگال بیماری خود اسیر می شوم و بیماریم فعال می گردد ناخوداگاه به رفتارهای افراطی و از روی اجبار روی می اورم . در آن شرایط ترس هایم فعال شد و مرا به سمتی سوق می دهد که از روی اجبار دست به اعمالی بزنم که عموما نتیجه سالها استفاده از فرهنگ اعتیادی در من و یا بواسطه تجربیات تلخ گذشته ام می باشد . ترس از بخطر افتادن امنیت مالی دارم اولین چیزی که به ذهنم می رسد دزدی است و اگر این وسوسه را اقرار نکنم پیامدش عمل کردن و دزدی از هر کسی می شود . ترس از دست دادن امنیت اجتماعی دارم از روی اجبار و برای دفاع از خود دست به تخریب دیگران یا بدگویی از آنها می زنم . ترس از قضاوت شدن دارم دست به کنترل کردن دیگران می زنم اما از وقتی در برنامه آمده ام یاد گرفته ام که برای اینکه در چرخه اجبار به مصرف گیر نکنم از اصول ساده ای چون پذیرش , اقرا و تسلیم و مشورت استفاده کنم . چرخه خود مشغولی یعنی رنجش ؛ ترس و عصبانیت عامل بروز رفتارهای افراطی و اجباری در معتادان است.
صفحه‌ها: 1 2