انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 6-بیماریم به چه صورت از لحاظ جسمی.روانی. روحانی واحساسی بر ر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
بیماریم به چه صورت از لحاظ جسمی.روانی. روحانی واحساسی بر روی من و اطرافیانم تاثیر گذاشته است؟
از نظر جسمی به کالبد م که امانت خداوند است به صورت اگاهانه خسارت می زنم مثل کشیدن سیگار فراموشی دندان درد پوکی استخوان و وو و و و و و ...............
از نظر روحی دجار خود محوری و درگیری با وجدان درونی خود می شوم .
از نظر روانی وسوسه درگیری با خود وداشتن سلامت عقل اجبار افرات اشتغال فکری و انحرافی فکری .
از نظر احساسی احساس پوچی در زندگی قضاوت کردن در مورد دیگران و سرکوب کردن کلیه احساسات خودم همیشه دلهره و هیجانات محار نشده داشتم .
این موارد مثل یک حلقه ی زنحیر است و هر کدام که خوراک بیماری اعتیاد را مصرف کنند بر روی موارد دیگر نیز تاثیرگذار هستند

جسمی که باعث اجبار و افراط در من می شود

روانی که باعث وابستگی و وسوسه می شود

روحانی که خودخواه و خودمحور می شوم

احساسی که افراط و تفریط در من بوجود می آید

تمرین : شناخت احساسات به کمک راهنما در قدم چهارم
از لحاظ جسمی به مواد اجبار به مصرف داشتم و قیافه ام تابلو شده بود و معده به هم ریخته و خودمم حسابی ضعیف شده بودم.ازلحاط روانی مواد تمام فکر و ذکر مرا به خود مشغول کرده بود.و از لحاظ احساسی تمام وجود من مثل یک ابکش شده بود که هر چقدر خوبی توش میریختن پس میزد.و بلحاظ روحانی خود محور شده بودم و اینها باعث شده بود مادر و پدرم نیز روحیه ای داغون داشته باشند و سرشکسته در اجتماع باشند
از لحاظ جسمی میل شدید به مصرف،تنظیم نبودن خواب،فرسوده شدن دندانهاوچهره ...
از لحاظ روانی افکارمن طریقه خاصی رادنبال میکردونتیجه ش انحرافات فکری معتادگونه...
از لحاظ روحانی بدلیل هجوم ترسها وعدم اعتماد به یک نیروی مافوق خودم، به انزوا رفته بودم...
از لحاظ احساسی هیچ تعادلی بر روی تنفر ویا دوست داشتن نداشتم. افراط و تفریط دراحساسات
برایم مشکل ساز شده بود...
تصویر: images/smilies/heart.gif 
از لحاظ جسمي اول ظاهر مرا تحت تأثير خود قرار دادو در واقع وابستگي براي جسم من ايجاد شد . يعني شرايطي پيدا كردم كه وابسته به مصرف شدم . از لحاظ رواني بيماري اعتياد مرا تبديل به انساني كاملاٌ منزوي و گوشه گير و تنها كرده بود .به طوري كه هميشه در تنهائي  خود ميرفتم  تأثير رواني ديگري داشت كه وسوسه است . اكنون نيز با آن درگير هستم  . از لحاظ روحاني و معنويت مرا كاملاٌ از معنويات جدا كرده بود .به خاطر جداشدن از معنويات از مذهب خود نيز جدا شده بودم و فقط از آن به عنوان يك ماسك استفاده مي كردم .خدائي نميشناختم و از آن به عنوان ماسك استفاده مي كردم از لحاظ احساسي نيز هميشه احساس پوچي مي كردم . در جهت كمك به بيماريم از خودم و ديگران سوء استفاده  مي كردم اكنون نيز از لحاظ احساسي افراط و تفريط به خرج ميدهم . از كسي كه خوشم بيايد افراط به خرج ميدهم و از كسي كه بدم بيايد تفريط .از لحاظ رواني منفي گرا شده ام از لحاظ روحاني دچار خلأ روحاني شده ام و در پي همديگر نواقصم به حركت در مي آيد .در كل اثرات بيماري بر من انحراف فكري ،اشتغال فكري،خودمحوري،ازدست دادن سلامت عقل،احساس پوچي،احساس خودكم بيني،احساس ترس واحساسات منفي بوده است.
تاثیر بیماری از لحاظ جسمی تنبلی تن پروری پرخوری ویا کم خوری  احترامو  و اهمیت ندادن به خودم به خانواده به جسم و شخصیتم .از لحاظ روانی درست فکر نکردن افکار منفی بی هویتی بی حوصله گی نا امیدی و انحرافات فکری یاس انزوا از لحاظ روحانی ارتباط بیشتر با هوای نفس و پیروی از آن به جای پیروی از خداوند از لحلظ احساسی زود رنج پرخاشگر و عصبانیت شدید و احاس نفرت از خود از لحاظ عاطفی نمی توانستم از عواطفم به صورت صحیح و سر جایش استفاده کنم
از همان دوران کودکی علائم بیماری در من با شاخصه کودک بیش فعالی نمایش میدادم. با رفتارهای بیمارگونه و خودسری و زندگی طبق سلیقه خود همان شروع و تقویت بیماری اعتیاد در من بود. من بخاطر ذهن خوددرگیرم، کاملاً خودسر و خودخواه بودم و به هیچ عنوان گوش به حرف کسی نمیدادم و خودم کاری میکردم، اگر موفق میشدم که با بوق و شیپوربه همه میگفتم که چه شاهکاری کرده ام و اگر خرابکاری میکردم که بیشتر اوقات همینطور میشد، فوراً تقصیر دیگران می انداختم و درکارها عجله داشتم و دراثر نداشتن ارتباط معنوی ترسهای کاذب و تخیلی برای خودم میساختم و اصلاً به خودم و احساسات و عواطف و نیازهایم احترام نمیگذاشتم و باخود آزاری از نظر جسمی به کالبدم خسارت می زدم، با مصرف الکل و کشیدن سیگار و درگیریهایی که اصلاً به من ارتباطی نداشت و با کارهای خلاف و در نهایت با رفاقت با بچه های خلافکار و کج رفتار به دام اعتیاد و مواد مخدر افتادم و با ادامه دادن به این رویه باعث شد به جان و مال و ارزشهای روحانی و معنوی خودم و نزدیکان و اطرافیان خسارت بزنم.
بیماریم از لحاظ موارد ذکر شده تاثیرا ت عمیق و منفی و مخربی را بجا گذشته است ، بطور مثال ؛

از نظر جسمی ؛

رَد مواد مخدر هنوز درچهره ام باقیست ، و گرفتار بیماریهای زیادی مثل مشکلات ریوی ، کبدی ، سیستم گوراشی و . . علاوه براینها دندانهایم خراب و از بین رفتند و بطور کلی شکل و بدنم فرم خاصی بخود گرفتند و مچاله وخمود شدم ، همه اینها فقط در اثر مصرف مواد مخدر بوده اما به غیر از اینها بیماری اعتیاد بلاهای دیگری هم بسر جسم من آورده است ، مثلاً خالکوبی ها ، رعایت نکردن بهداشت و گرفتار بیماریهای گوناگون شدن ، جای تیغ های که خودم و یا در اثر نزاع دیگران به من وارد کردن و . . ، خلاصه هم مصرف مواد مخدر و هم موارد دیگر تاثیراتی است که بر جسم من گذشته و از بیماری اعتیاد من سرچشمه گرفته است .

از نظر روانی ؛

فعال شدن نواقص شخصیتی و ضعفهای اخلاقی و خودآزاری و دیگر آزاری ، عدم تعادل در شخصیت ، و . .

از نظر احساسی ؛

احساس حقارت و ضعف کردن ، احساس تنفر ، احساس پوچی ، احساس شکست ، احساس کینه و خشم ، احساس بیهوده گی ، و . .

از نظر روحانی ؛

احساس ترس ، نامیدی ، بی ایمانی ، پوچ گرایی ، خودمحوری ، بی هدفی ، و . . .

از نظر ذهنی ؛

ذهنیت های منفی ، باورهای مخرب ، قضاوت ، سوء ظن ، و . . .

در کل همانطور که کتاب پایه میگوید ؛ اعتیاد یک بیماری ، جسمانی و روانی و روحانی است که در تمام قسمت های زندگی ما اثر میگذارد
~~6- بیماریم به چه صورت از لحاظ جسمی روانی روحانی و احساسی بر روی من تاثیر گذاشته است؟
از لحاظ جسمی : اجبار به مصرف. تخریب بدن وچهره. بی خوابی
از لحاظ روانی : گوشه گیر و منزوی.انحراف فکری.افسردگی
از لحاظ روحانی : ارتباط فقط با هوای نفس برقرار کردن به جای ارتباط با نیروی برتر
از لحاظ احساسی : عدم تعادل بر روی تنفر یا دوست داشتن.افراط و تفریط در بروز احساسات
صفحه‌ها: 1 2