انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 11-چگونه دیگران را برای رفتار خود سرزنش کرده ام؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
چگونه دیگران را برای رفتار خود سرزنش کرده ام؟
نگاه فانتزی و کلیشه ای من به زندگی و عدم دست یابی به ارزوها و امال هایم مسبب بروز احساسات بدی در من می شود و برای سرد کردن این احساسات دست به توجیه و بهانه و مقصر جلوه دادن دیگران می زنم .
اینکه در رسیدن به اهدافم همیشه تعدادی از افراد را قربانی خواسته های خود می کنم مثل : خانواده خواسته ی مرا انجام ندادند چون از خانواده ای فقیر بودم تو نمی گذاری ارام باشم چون بچه ی طلاق بودم از نظر رفاهی به من نرسیدند و گرنه من هیچ مشکلی نداشته و ندارم ( اشکال را در دیگران می دیدم ) _ اگر من در این محله یا شهر به دنیا نمی امدم .....و هزاران هزار سوال که در پاسخ به انها همیشه دیگران را مقصر دانسته ام .
یکی از ریشه های اصلی بیماری من خود محوری بود که سالها در اثر استفاده از مواد مخدر شدیدتر شده بود.من خانواده ام و شهرم و دوستانم را عامل ناکامی هایم میدانستم و حتی در کوچکترین موارد دیگران را سرزنش میکردم.به عنوان مثال اگر یک استکان چای را سر راه دیگران میگذاشتم و پای انها با ان برخورد میکرد میگفتم:مگر کوری؟جلویت را نگاه کن.هیچوقت به این فکر نمیکردم که من نباید انرا سر راه دیگران قرار دهم
سلام سعید هستم یک معتاد پذیرفتن اینکه من معتاد هستم وتمام مسایل وانگهای من از فکر اعتیادی تراوش میکنه خیلی مهمه همه بچه ها خوب گفتند اصل روحانی واقع بینی و روشن بینی بزرگترین کمک به من معتاد میکنه که بپذیرم تمامی شکستهای ناشی از اعتیاد ......
من معمولا زمانیکه مسولیت رفتار و اشتباهات خودم را نمی پذیرم سعی میکنم دیگران را سرزنش کنم و انها را مقصر بدانم. وقتی در حال فرار از واقعیات زندگی و شخصیت خود هستم/ وقتی نواقص خودرا نمی پذیرم/ وقتی شهامت اقرار ندارم یعنی در واقع دارم بیماری خود را انکار میکنم و تا زمانیکه دست از انکار برندارم نمیتوانم کاری برای بیماری خود کنم و قدمی در راه بهبودی بردارم 
وقتی که بر روی کار ها و رفتار خودم کنترلی ندارم و شرایط واقعی خود را نمی پذیرم  شروع  به 
سرزنش دیگران می کنم چرا که من از بیماری رنج میبرم که درمان شناخته شده ای نداردو در تمام عمر از شخصیت های کاذب که ساخته و پرداخته افکار معتادگونه و عدم خویشتن پذیری بود استفاده میکردم و جسم "فکر "شغل" همسر"پدر" مادر " زمان" مکان  وحتی خدارا سرزنش میکردم. بخاطر سیستم انکار  و نقص خود فریبی و فرا فکنی باور کردم که دیگران مقصرو قابل سر زنش اند...
تصویر: images/smilies/heart.gif
 
سلام.ارمانم و معتادم.من به خاطر عدم پذيرش و انکار هميشه خودم ورفتارمو توجيه ميکردم.در گذشته افسوس خوردن به حال خودم ورفتن در باديه مقايسه باعث ميشد که از دنيا رنجش ونفرت داشته باشم و به خاطر اينکه خودمو متقاعد کنم دست به عملهاي ميزدم که خسارات ببار مياورد و وقتي که به مشکل بر ميخوردم سريعا جبهه ميگرفتم و رفتاراهامو با سرزنش کردن ديگران توجيه ميکردم در محيط زيست ديگران رو و در درون خداوندرو
یکی از شاخه ای انکار قبول داشتن خود و فرار کردن از واقعیات و مقصر جلوه دادن دیگران  خداوند  روزگار اجتماع و غیرو ....
ما باید شهامت روبرو شدن با اشتباهات خود را پید کنیم و به آنها اقرار کنیم باید مسئولیت کارهای خود را به پذیریم  وجود ما همان "من"یا (هوای نفس)باعث بیشترین رفتارهای می شود  منی که فکر می کنند در اوج کمال است  اشتباه نمی کند  ما همیشه چیزهای بد را که در دیگران می بینیم درون خودمان هست . وهمیشه برای دیگران کارهایی را پیشنهاد می کنیم که خودمان به آن نیاز داریم
من متخصص اینکار هستم و از دوران کودکی مردم و اطرافیان را سوژه میکردم و دستشون می انداختم. با مسخره بازی و بخاطر شادی عده ای، عده ای دیگرو دست میانداختم و سرزنش میکردم و نگاه من به زندگی دیگران از نقطه نظر فردی و اجتماعی آنها را دستکم و حقیر میدیدم و آنها را سرکوب میکردم. بمرور تو اینکار تخصص داشتم که برم تو عصب و رگ و پی دیگران اونارو دست بیاندازم و اگر خطا و اشتباهی میکردم دلیلش را گردن دوستان و رفقا و افراد خانواده می انداختم و از
اینکه در رسیدن به اهدافم موفق نبودم دیگران مقصر و گناهکار بودند. من با توقع و انتظار بیمارگونه فکر میکردم باید دوستانم تلاش کنند و شرایط موفقیت من رو فراهم کنند و حتی وقتی در اعتیاد و مواد مخدر و بیماری خودم غرق بودم، به دوستان و نزدیکان میگفتم که شما وظیفه دارید شرایط نجات من را فراهم کنید و این دوستان در چندین موقعیت بیمارستانی من را از هر لحاظ حمایت مادی و معنوی میکردند. چون پاکی من ماندگار نبود، بمرور این دوستان ناامید شدند و از اطراف من فراری شدند.
همانطوریکه قبلاً در پروسه انکار ذکر شد یک از ابزارهای آن سرزنش کردن می باشد ، در حقیقت سرزنش کردن یکی از اساسی ترین ابزارهای انکارمیباشد  ، که برای توجیه و  خودفریبی در جهت منطقی جلوه دادن اعمال و رفتار دیوانه وار خودمان انجام میدهیم ، بطور مثال ؛

-         اگر در این کشور بدنیا نیامده بودم و در آمریکا بدنیا آمده بودم معتاد نمیشدم ! ... ( سرزنش کردن زندگی برای انکار و توجیه اعتیاد خودمان ) .

-         اگر همسرم مرا درک میکرد و مثل فلان زن بود من معتاد نمیشدم  ! . . .  ( سرزنش کردن همسر برای انکار اعتیاد و ادامه دادن به آن ) .

-         اگر در خانواده دیگری بدنیا آمده بودم معتاد نمیشدم ! . . (سرزنش خانواده )

-         اگر دیسکو یا کاباره در کشورم وجود داشت معتاد نمیشدم ! ( سرزنش حکومت برای ادامه اعتیادمان )

-         و و .......

                                                                    باری ، همینطور که می بینیم ، ما با سرزنش کردن زمین و آسمان میخواستیم مشکلات اعتیاد خود را با فرافکنی به دیگران نسبت بدهیم  ، و در واقع با این روشها میخواستیم  با خودفریبی و انکار ،  خودمان را مسئول پیامدها و آشفتگی های زندگی ندانیم ، و لذا با سرزنش کردن دیگران در واقع میخواستیم خودمان را تبرئه کنیم . بنابراین ، سرزنش کردن اصولاً یکی از شاخص های انکار میباشد و از بیماری ما سرچشمه میگیرد ، و لذا ما باید برای ادامه مسیر بهبودی مراقب باشیم که در هر زمینه ایی از سرزنش کردن خود و دیگران بطور جدی خودداری کنیم ، ما اساساً چیزی بنام سرزنش کردن  مثبت را نمی شناسیم ، و معتقدیم هر سرزنشی به هر شکل و فرم در کل منفی می باشد و ریشه در بیماری وانکار اعتیادمان دارد . بطور مثال ممکن است در فرایند بهبودی لحظاتی فرا برسند که در شرایط سرزنش کردن قرار بگیریم ، مثلاً ؛

-         چرا فلان دوست مصرف کننده اقدامی برای ترک نمیکند ؟! ( سرزنش کردن دیگران برای سرپوش گذاشتن به روی نواقص خودمان ) .

-         چرا فلان دوست انجمنی باز مثل گذشته زندگی می کند و اصلاً تغییری نکرده است ؟! ( سرزنش کردن همدردان برای توجیه اعمال دیگر بیماری خودمان ) .

-         و و . .

اصولاً سرزنش کردن دیگران  ، برای توجیه کردن رفتارهای بیمارگونه خودمان می باشد ، و لذا از قضاوتهای معتادگونه و غیر واقعی ما سرچشمه میگیرد ،  در واقع ما با سرزنش کردن دیگران میخواهیم فعال بودن بیماری خود را انکار و با توجیه آنها را منطقی جلوه دهیم .
صفحه‌ها: 1 2