انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 22-شخصیت من چگونه هنگامی که از روی بیماریم عمل میکنم تغییر میکند(برای مثال:متکبر می ش
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
شخصیت من چگونه هنگامی که از روی بیماریم عمل میکنم تغییر میکند(برای مثال:متکبر می شوم؟ خودمحور می شوم؟ پست و فرومایه می شوم؟ به حدی فرمانبردار و بی اراده می شوم که دیگر نمی توانم از خود حمایت کنم؟ سوء استفاده گر می شوم؟ مظلوم نمایی می کنم؟ )
هنگامي که غرور مثبت به سراغم مي ايد متکبر وخودخواه خودمحور وبابيارادگي وسو استفاده گر مي شدم هنگامي که مي خواهم نقايصم را بيماري عمل مي کنم زماني که بيماري ام را توجيه وحقايق را انکار مي کنم
درست مثل افتاب مثل افتاب پرست رنگ عوض ميکنم سو استفاده گر مظلوم نما و تبديل به انساني ديگر مي شوم
اين احساس ان قدر قوي است که گاهي اوقات کارهاي بر خلاف ارزش ها انجام مي دهم گاهي براي چيزي که ميخواهم مظلوم نماي ميکنم
ترس زير بناي اين رفتار است تفاوت قايل شدن بين خودم وديگران موجب پستي وفرومايگي مي شود وشخصيت مرا زير سوال مي برد
هرگاه مي خواهم تاييد شوم هر گاه منفي هاي ديگرا را مي بينم سو استفاد گر مي شوم وهرگاه مثبت ديگران را بزرگ جلوه مة دهم مظلوم نماي مي کنم
بیماری من وقتی فعال میشود تصمیمات اشتباه میگیرم و واقعیات در یکطرف هستند اما من طور دیگه ای انرا میبینم.وقتی بیماریم فعال است منفی میشوم خود خواه میشوم به نیازهای دیگران اهمیت نمیدهم.هر وقت در دام عادات خودمحورانه هستم بیماریم فعال است
وقتی از روی اعتیاد رفتار کنم الگوهای رفتاری گذشته فعال شده و بر حسب موقعیت ظاهر خواهند شد

غرور و خود محوری شخصیت انسان را تغییر می دهد .
ترس باعث می شد پرخاشگری کنم .و هر زمان که از نواقص شخصیتی استفاده میکردم با آن نقص خود را معرفی و خود واقعی نبودم .
وقتی خجالت می کشم کلی تغییر می کنم و اعتماد به نفس را از دست می دهم .وقتی رنجش دارم وقتی متکبرم وقتی متواضع می شوم و یا غمگین خود را تغییر و ماسک افراد ی که چنین حالتی بودن استفاده می کردم ... مثل مرد هزار چهره
هر وقت از روی بیماری عمل میکنم شخصیت من کاملاعوض شده ودرک دیگران برام مشکل میشه.خود محور شده وبه کله خود اعتماد میکنم از دیگران سوءاستفاده میکنم ومورد سوء استفاده هم قرار میگیرم وخود ودیگران را سرزنش میکنم. درواقع این نواقص همان نداشتن تعادل در رفتار کردار وگفتار من است که من در قدم یک آنرابنام بیماری اعتیاد شناختم.
شخصیت من وقتی از روی بیماری عمل میکنه درک کردن دیگران برام مشکل میشه . ودست به هر کاری برای بقای خودم میزنم از دیگران سکویی برای رشد خودم درست میکنم چون ترس در من زیاد میشه و اعتماد به نفس خودمو از دست میدم وکم بینی به سراغم میاد واز دیگران سو استفاده میکنم چون من فردی بودم که یک عمر از هر چیزی سو استفاده کردم اب زیر کاهی میکنم وخودم را مظلوم جلوه میدهم تمام اینها شخصیتی است که در من رشد کرده وساختار بیماری من است
درست وقتی که غرور ومنیت به سراغم می اید متکبر وخود محور میشوم وبا بی ارادگی سو استفاده گر میشوم ...غرور از همه موارد بدتر است ..
شخصيت دروني من وقتي از روي نواقصم عمل ميکنم ادم خودمحور و بي فکري ميشوم حاضرم براي رسيدن به خواستهايم دست به هر کاري بزنم وچون برام سخته پذيرفتن حاضرم از اراده ونيروي بيماريم اطاعت کنم و امرشو انجام بدم اگر تونستم به خواستهايم برسم با اين رفتارها که تا جاي بتونم سواستفادگر مشم واگر نتونم سريعا شروع به مظلوم نماي ميکنم
من از همان ابتدای شکلگیری کودکی به کارهای ناسالم و افکار مخرب گرایش عجیبی داشتم و همیشه افراد خلاف و نادرست را به عنوان دوست و رفیق و الگوهای مناسب و انتخابی برمیگزیدم. با اینحال یکسری باورها و اعتقادات و ارزشها معتقد بودم و شرایطی را در راستای باورهایمانجام میدادم. البته فقط یک رنگ و آب و گلی از آنها گرفته بودم، مثلاً مال یتیم نمیخوردم و غیبت خیلی کم میکردم و دروغ هم کم بود و تهمت و افترا هم خیلی کم به کسی میبستم و با زنان شوهردار و دخترها ارتباط جنسی نمیگذاشتم و به سمت همجنسگرایی تمایل زیادی نداشتم. مقداری انصاف داشتم و در امانت داری وفادار بودم.مقداری کارهایی هم انجام میدادم که از حد تعادلخارج نشود. اما با شروع مصرف مواد مخدر افکار و رفتارهای ناسالم هم در من شکل گرفت و کارهایی که در گذشته انجام نمیدادم و یا خیلی کم انجام میدادم را با جدیت انجام میدادم و افکار و رفتارهایی را در خودم میدیدم که اصلاً باور نمیکردم من آنها را انجام داده و میدهم. وقتي سعي ميکردم در بعضی از افکار و اعمال به تعادل برسم و ارزشهاي دروني خودمرا حفاظت کرده و درست مانند انسانهای درستکار استفادهکنم. يعني ادای آدمهای با شخصيت را در بیاورم. چرا که شخصيت درستکار ازحالتي است که من به خوبی ادایش را در می آوردم.اما یکباره این بنای دروغین در اثر عود بیماری اعتیاد و مزمن شدن مصرف موادمخدرم فرو ریخت و دست به کارهایی زدم که اصلاً امکان انجامش را به خودم نمیدادم. مانند دودره بازی و دزدی و مال مردم خور وگدایی و ناصادقی و بیوفایی و خیانت و ضدقانونی و ارتباطات جنسی با افرادی که فکر نمیکردم این اتفاق بیافتد. من درظاهر خيليچيزهایی داشتم، که فکر میکردم ازباور واعتقاد واعتماد داشتم. وليبه خاطر عدم تعادل و خراب کردن فکر و رفتارهایم و نداشتنايمان و اعتقادم را در معرض معامله در روابط و افکار و رفتارهای قرار دادم.
 
22-نداشتن تعادل وبابیماری اعتیاد زندگی کردن وخارج شدن از زیر چتر عجزمون باعث میشه تا ازتموم این موارد استفاده کنیم.حوزه عجز مایک محیط کاملاامن برای ماست که به محض خروج از این حوزه امن درآعوش بیماری اعتیادومسیر اجبار به مصرف قرارگرفته وهرحالت غیرپیش بینی شده ای ازما ممکنه سربزنه واز تمام ابزارو رفتاربیمارگونه گذشته استفاده کنیم نواقص ما زنجیر وار به هم متصل هستند وسریعاپشت سر یکدیگر میایندوماهم که به واسطه اجبارداشتن درمصرف نواقصمان هیچگونه مدیریتی روی رفتارهامون نداریم دچار تغییرشخصیت شده وعکس العمل های بیمارگونه مانند موارد فوق را از خودمون بروز میدهیم?