انجمن بانیان بهبودی

نقطه اي اغاز فرايند بهبودي تسليم مي باشد وتداوم اين حرکت در صبر وحوصله نهفته شده است تسليم به مرور اتفاق مي افتد بهبودي روز ارتقا مي يابد بهبودی را اگر با تسلیم کامل شروع نکنیم دچار لغزش وعود بیماری خواهیم شد وقتي مي توانيم بگويم تسليم کامل شدهايم که به اصول وبرنامه وفادار باشيم وبه انها عمل نمايم

خیر!جنگیدن در برابراصول برنامه باعث دوری من میشود من بارها جنگیدم و شکست خوردم!چاقو کشیدم و بیماری من شمشیر کشید!من دمبل زدم او هارتر میزد!بیماری و ناخوشی من همیشه فعال است بجز اوقاتی که من بروی بهبودی و عملکردم تمرکز دارم!شاید گفتن این کلمات اغراق امیز به نظر برسد اما من چاره ای جز تسلیم نداشتم و بقول کتاب از زمانی که تسلیم شدم بهبودی شروع شد اما علاوه بر تسلیم نیاز به اصول دیگری برای بهبودی وجود داشت مانند صداقت و روشن بینیو تمایل

بله -شخص خودم روزی که وارد برنامه شدم اینچنین که امروز هستم تسلیم نبودم و بدون تسلیم کامل شروع کردم فقط در یک چیز تسلیم بودم و آنهم عدم مصرف بود

 بدون تسلیم کامل ادامه بهبودی غیر ممکن است  یعنی برای قرار گرفتن در فرایندبهبودی تسلیم کامل و بدون قید و شرط لازم و ضروری است .چرا که بدون تسلیم نقص بی اعتمادی بیشتر کار میکند. بدون تسلیم همیشه با خود و دیگران جنگ دارم. تمام این قدم ها  به ما میگویند تسلیم باش تا پیروز شوی. بیماری من عوض شدنی نیست مگر آنکه تسلیم کامل شوم.
گاهی تسلیم شدن عین پیروزیست؛امروزتسلیم واقعی منم ...
   

سلام.ارمانم ومعتادم.خير من تا تسليم نشم جاده برام هموار نميشه چون بيماري دارم به نام اعتياد و از همه لحاظ فکر منو تحت تاثير خودش داره.من يادم تا تسليم نشدم پاک نشدم وتا تسليم گوش دادن وصبر کردن نشدم تو جاده قرار نگرفتم.انکار اون قسمت از بيماريس که منو از بيماريم جدا ميکنه.خودمحوري باعث ميشه که نتونم بپذيرم که من عاجزم و بايد تسليم اصول باشم تا درد نکشم.تسليم =با ازادي بهبودي با تسليم شروع ميشه چون اجازه ميديم که اصول به جاي خودمحوري تو بهبودي جاري باشه.اين امر احتياج به تمرين وتکرار داره تا کاربرد پيدا کنه

تسلیم شدن یک فرایند تدریجی است و تا معنی آن جا نیفتاده بود، برایم غیرقابل قبول بود و حتی با این جمله با لجبازی و مغرزانه رفتار و نگاه میکردم. در نقطه اي آغاز فرايند بهبودي در نهایت به تسليم واقعی ختم ميشود وتداوم اين حرکت درصبر وحوصله و نوع عجز و درماندگی من نهفته شده بود. من با بیماری سرطان فعال وارد انجمن شدم و فقط یک ماه دیگر از زنده ماندنم باقی مانده بود و من وارد برنامه شدم که در این یک ماه از سیگار و مواد مخدر و الکل و داروهای محرک وروانگردان  خلاص شده و پاک از این وابستگی های مهلک باشم و بعد بمیرم و من از همان روز اول تسليم شده بودم اما این تسلیم شدنم عملی شده بود و من از لحاظ فکری و اعتقادی وقتی به تسلیم شدن فکر میکردم وجودم را کینه و نفرت از وابستگیهایم سرشار میدیدم. چون میدانستم این وابستگیهای ناسالم مرگ من را حتمی کرده است و من با جنگ و ستیز شدیداً در مقابل وسوسه آها مقاومت میکردم. برای من انجمن ان ای آخرین سنگر و پناهگاه بود و من با سماجت مقابل وابستگی ها مقاومت میکردم و تسلیم شدن برای من یعنی برو دوباره مصرف کن شده بود. اما بلطف خداوند و اصول معنوی برنامه روزبه روز حالم بهتر از قبل میشد و بعد از چهارماه راهنما گرفتم و با جدیت قدمها را آشنا شدم و آنها را با تازه واردان کار کردم. این در حقیقت همان تسلیم شدن عملی برای من بود.
 

خیر من باید تسلیم اصول برنامه شم من باید تسلیم شم من باید با راهنما مشورت کنم من باید جلسه برم من هرچیزی که برنامه میگه باید تسلیم شوم تا ضربه نخورم لغزش نکنم من بایدتسلیم شم باید به صورت تدریجی یعنی عجله نکنم که امروز بهبود پیداکنم باید تسلیم شم خشم و رنجش و شهوترانی و نواقص دیگر ممکن است برای مردم عادی  لذت باشد ولی برای من سم است و اگر تسلیم اصول برنامه نباشم ضربه خواهم خورد در این راه باید خدا کمکم کنه

50-تسلیم کامل یعنی خودرابخداوندسپردن.شایدبرای مدتی کوتاه بتوانیم بدون تسلیم کامل موادنزنیم ولی ادامه بهبودی بدون تسلیم کامل امکان ندارد.بهبودی بدون تسلیم کامل یعنی اینکه نپذیرفته ام باموادمخدرمشکل دارم یعنی اصول هیچ من هم خودم میدونم وهم خودم میتونم.رشدوتغیرهرکس به میزان تسلیم آن شخص دررعایت اصول روحانی برنامه است.اصول روحانی سواکردنی نیست ودرهم است.شایدبرای پاک موندن وقطع مصرف تسلیم کامل لازم نباشد ولی برای ادامه بهبودی وبودن درمسیر روحانی باید تسلیم کامل بود.بدون تسلیم کامل یکسره درجنگ خواهیم بودوحال واحساس خوبی هم نخواهیم داشت وبازهم درچرخه معیوب بیماری قرارخواهیم گرفت.3اصل روحانی برنامه مارابه تسلیم میرساند.?