انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 55-اکنون که مجبور نیستم روی اعتیادم سر پوش بگذارم.آیا توجه کرد
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
اکنون که مجبور نیستم روی اعتیادم سر پوش بگذارم.آیا توجه کرده ام که دیگر نیازی ندارم مثل گذشته دروغ بگویم؟
آیا به خاطر این رهایی و آزادی سپاسگزار هستم؟
با چه روش هایی در بهبودیم شروع به داشتن صداقت کرده ام؟
بله با مشارکت و اشتراک گذاشتن بهبودی ام خدا را عمیقاو سلولی برای آزادی سپاسگزارم
بله - لحظه ای که مواد مصرف نمی کنیم نیازی نداریم روی خبری سر پوش بگذاریم و دروغ بگویم و چون صداقت اعتماد اعتبار شخصیت خود را از دست داده بودن دنبال شخصیت تازه بودم که ان را با دروغ برای خودم دست و پا کنم خداوند را شاکرم و لحظات تلخ را با زندگی پر انرژی بر نشات امروز مقایسه نمی کنم .همین برسی حاکی از رضایت و سپاس گذاری از خداوند است
روشنی بین قداصت زمانی اقاز می شود که بدانم تمام پنهان کاری گذشته مرا به بحران ها کشاند وقتی صداقت پیدا می کنم شانس پیشتری برای رسیدن به ارامش خواهم داشت .
د[size=large][color=#FF0000]ر زمان مصرف طبیعیترین کاری که میتوانستم برای مواد بدست اوردن انجام دهم دروغ گفتن بود.بابت ان بله واقعا سپاسگذارم که نیاز به دروغ و دودره بازی ندارم.شروع به گفتن کلمه من امیر هستم معتاد کردم و این اقرار لفظی بود .اما بعدها از ته وجودم بیماری را حی کردم و پس از این اقرار متوجه شدم دیگر مواد مصرف نمیکنم و دروغ هم نیاز نیست بگویم]
بخش اول و دوم سوال:
بله وقتی که دیگر مجبور نشدم سرپوشی رو اعتیادم بگذارم اتفاقات خوبی افتاد،مثلا انرژی ذهنی که برای پنهان کردن بیماریم صرف میکردم به نفع بهبودی ام ذخیره شد و این موضوع خیلی خوشحال کننده است و هر انسان منصفی را نیازمند سپاسگزاری میکند و این سپاسگزاری یعنی داشتن صداقت ضمن اینکه اقرار صادقانه،خسارت نزدن، درک و اجرای اصول روحانی یعنی داشتن صداقت
...تصویر: images/smilies/heart.gif  
 
ش- مسلماً از مواقعی که مواد مصرف نمیکنم نیازی هم ندارم روی گمنامی و مخفی کاری تأکید داشته باشم و سرپوش روی بیماریم بگذارم و دروغ بگویم و چون صداقت و اعتماد و اعتبار و شخصیت خودم را از دست داده بودم. حالا دنبال شخصیت تازه هستم، که آنرا با دروغ برای خودم دست و پا کنم. خداوند را سپاسگزارم که هویت و شخصیتم را در برنامه پیدا کردم و هویتم شاپور و شخصیتم معتاد است و با اینکه لحظات تلخ زیادی داشته ام را پیرفته ام. اما آنرا با زندگی پر انرژی و پر نشاط امروز مقایسه میکنم و خدارا شاکر هستم. همین بررسی و مقایسه حاکی از رضایت و سپاسگزاری از خداوند مهربان است. میدانم که تمام پنهانکاری گذشته مرا به بحرانها کشانده است و دیگر دوست ندارم رازی داشته باشم.
 
من علیرضا معتاد تجربه من نشون میده من بیماری اعتیاد دارم از انکارم استفاده میکنم من دروغ میگم ولی وقتی دروغ میگم و از نواقصم استفاده میکنم حال خرابی میکشم و میدانم که یک نیرویی داره در من بوجود میاد که نمیخاد من دروغ بگویم و سعی داره من صادق باشم تا حال خوب رو داشته باشم من پذیرفتم که معتادم و زمان مصرف برای موادم خیلی دروغ میگفتم و الان احتیاج به دروغ گفتن ندارم من هرروز شاکر و سپاسگزار خداوند هستم ودر جلسه و درقلبم همیشه خدارو شکر میکنم که مرا از مرگ تدریجی نجات داد  من مثلا از شهوترانی و خود ارضایی استفاده میکنم و دوست دارم رابطه باجنس مخالف داشته باشم من این نقصم رو میام تو جلسه اقرار میکنم به راهنمام اقرار میکنم-مینویسم -شاید خدا یه نظری بهم کنه و این نواقصم کم رنگ و کم رنگ تر بشه تا ازبین بره من باید صداقت داشته باشم تا در اصول بتونم بمونم از خدا عاجزانه کمک میخام از نیروی برترم عاجزانه کمک میخام در انکار نباشم از راهنمام عاجزانه کمک میخام
55-بله امروز نیاز ندارم دروغ بگم چون اجباربمصرف ندارم ودرمسیر بهبودی هستم مگر جایی که ازاین مسیر خارج شوم وباز هم پای لذت طلبی وزیاده خواهی واجباربمصرف نواقصم درمیان باشدویانفع شخصی داشته باشم من امروزه بواسطه نداشتن اجبارصداقت باخودپیداکرده ام ودیگه بدنبال ارضاءشدن ازبیرون نیستم وازدرون دارم بهبودپیدامیکنم واین باعث رشدوتغییرتوزندگیم وحتی صداقت با دیگران شده دیگه نیازی به دروغ وماسک وفریب بقیه ندارم همینطورهم دیگه چیزی برای مخفی کردن ندارم واین باعث آرامش بیشترم میشه تا درمسیر بهبودی باشم وبا داشتن رضایت وصداقت درونی پاروی ترسهام بذارم واز مصرف وتاحدودی نواقصم آزادورهاشده وسپاسگزار نیروی برترم باشم وباتمرین کردن صداقت دروغ نگفتن خودمحوری نکردن مشارکت کردن تماس با راهنما ودوستان بهبودی خدمت کردن خودمو وبیماری ونواقصم روپذیرفتن با واقعیت وجودیم زندگی کردن باتراز روزانه وتراز صداقت گرفتن وبااستفاده وتمرین اصول روحانی قدم یک صداقت روشن بینی تمایل فروتنی وپذیرش دیگه مجبورنیستم دروغ بگم?