انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 9· آیا قسمتی از نداشتن سلامت عقل من ،این باور است که اعتیاد من ( به چه صورت مواد م
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
· آیا قسمتی از نداشتن سلامت عقل من ،این باور است که اعتیاد من ( به چه صورت مواد مخدر، چه به هر شکل دیگر ) تنها مشکل من است ؟
اعتیاد تنها یکی از مشکلات زندکی من است زندکی ما از بدو تولد با ترس و وابستگی شروع می شود تری هایی که گاهی خودمان و گاهی هم تربیت ناصحیح و یا اطرافیان به ما پیشکش کردند ترس از محرومیت ها ودست نیافتنبهارزوهای مان ترس از معلمپدر و مادر ترس از بیماری تاریکی وگاهی هم به علت احساس ضعیف بودن و عدم اعتیاد به نفس خود را محتاج ووابسته ی دیگران می دیدیم و قدرت تصمیم گیری برای خودمان را از دست داده بودیم که همیشه ترس و وابستگی همراه ما بود بیماری من ماندگاری در عدم تعادل است ولی نباید منحصرا به یک شاخه مثل مصرف مواد نسبت بدهم مثل یاد گرفتن رانندگی شنا و غیره ...... همه ی این ها هنگامی که من نتوانم بیاموزم مشکل من است که ربطی هم به بیماری اعتیادم ندارد
بله اگر فکر کنم مواد مخدر تنها مشکل من است یعنی اینکه من سلامت عقل ندارم....
مواد مخدر بخش بسیار کوچکی از بیماری من است یعنی همان 3درصد معروف،
در واقع سلامت عقل زمانی بمن بر میگردد که در راه برطرف کردن نواقص اخلاقی قدم بردارم،هر وقت با جلسه رفتن وقدم کارکردن مشکلی نداشتم یعنی اینکه در  کسب سلامت عقل پیشرفت کرده م...
تصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gifتصویر: images/smilies/heart.gif     
موتد مخدر مشکل من نبود!مواد مخدر یک راه حل بود که منبرای فرار از مشکلاتم استفاده میکردم.مشکلمن یک بیماری روحانی است که بیشتر قسمتهای زندگیم را در بر میگیرد
قبلااینطورفکرمیکردم.ولی الان نه. مشکل نداشتن سلامت عقل من فراترازمصرف موادمخدرمن است زیراموقعی که موادمصرف میکردم به خودم میگفتم اگرترک میکردم همه چیزدرست میشد باآمدن به برنامه به لطف خداموادکناررفت تنبلی آمدگفتم اگرکارکنم درست میشودرفتم سرکاربعدش ترس آمدبعدشهوت بعدتصورات باطل بعدمنفی گرایی و... بعدمتوجه شدم بیماری من فراترازاینهاست زیراهرکدام که حل شدمشکل یامسئله دیگری آمد
9بله-باورامروزمن اینه که اعتیادجنبه های مختلفی داره وهرکدوم ازاین جنبه ها دارای طیف های وسیع وگسترده ایه ونداشتن سلامت عقل یکی ازاون جنبه هاست پس من نمیتونم بپذیرم که توشکل خاصی ازبیماریم مثلامصرف موادمشکل دارم درواقع اگه مرضمو شرطی کنم واقرارنکنم نمیتوتم به سلامت عقل وبهبودی برسم مشکل من خودبیماری اعتیاده نه مصرف موادمخدرونه رفتارهای من. من بواسطه نداشتن سلامت عقل ونشناختن خودم وبیماری اعتیاد فکرمیکردم که مشکل من فقط مصرف موادمخدره. نداشتن سلامت عقل بمن میگه من بتنهایی میتونم پاک بمونم وبهبودپیداکنم ومیتونم هرچیزی رو امتحان کرده وشخصاتجربه کنم وبه من القاء میکنه که عمل از روی وسوسه ارزش انجام اونو داره باورهای غلط هم قسمتی از نداشتن سلامت عقله?