انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: من چگونه طبق اراده شخصیم عمل کرده ام؟انگیزه هایم چه بوده است؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
گاهی اوقات در اوایل بهبودی میدانستم که یک دوستی احساسی سمی کشنده برای من است اما فکر میکردم اگر دست بکشم طرف مقابل صدمه میخورد.در واقع انگیزه من شاید در ظاهر کمک بود اما به طرف مقابل صدمه میزد و به خودم هم همینطور.زندگی متکی به اراده شخصی محکوم به شکست است حتی اگر نیت من خیر باشد.من باید یاد میگرفتم که کمک به دیگران با بازی کردن نقش خدا فرق میکند
بعضی واقع اراده شخصی باعث می شود که ما هر گونه ملاحظه و مراعاتی را کنار گذاشته و فقط به دنبال خواسته خود باشیم ما احساسات ونیازهای دیگران راندیده می گیرمی و با تمام قدرت هر کسی بخواهد با ما روبرو شود او را زیر پا له خواهیم کرد
زمان هایی برای انجام کارهایم فقط به اراده ی شخصی اقدام به عمل می کردم و انگیزه ام زود به نتیجه رسیدن بود و گاهی هم برای تایید شدن با انجام کارهای خود محورانه انگیزه ای جز تایید خود و رد دیگران نداشتم
هر کجا حتی با نیت خیر با استفاده از اراده ی شخصی جلو رفتم دست کم به یک نفر خسارت زده ام این سوال می خواهد بگوید هر کجا خود خواهانه بدون مشورت وبا اراده ی خود تصمیم بگیرم شکست خواهم خورد
HeartHeartHeartHeartHeartHeart
یکی از اشتراکات انسانها  باهم خود محور و خود خود خواه بودن است.شاید به توان به جرئت همگی به عقل کل بودنمان اعتراف کنیم.
نه تنها زندگی شخصی خود را با تصمیم های اشتباه برگرفته از افکار شخصی خراب کرده باشم بلکه در زندگی دیگران نیز مداخله کرده و تلاش در انحصار کشیدن انها را هم داشته ام.
چه بسا در خیلی مواقع فکر می کردم اگر اینجا دخالت نکنم فرد مقابل ضرر میکند و خسارت می بیند و می خواستم نقش منجی را بازی کنم.
هرکجا بهم مشورت دادن انها را نادان فرض کردم چون کافر همه را به کیش خود پندار
د


 
حتی اگر خیر خواهانه ترین کار دنیا را با تکیه بر صرف اراده خودم انجام دهم نتیجه اش خود مشغولی، ترس و نا امیدی است. من سعی داشتم با نصیحت های عالمانه ام طرز فکر پدر و مادرم را درست کنم. هیچ وقت به فکرم نرسید که مدام نصیحت کردن آنها را چه قدر سرخورده می کند. یک پدر چه احساسی دارد وقتی فرزندش او را محکوم می کند؟ این سوال هیچ وقت به ذهن من خطور هم نکرد. من بودم و حرفی که می خواستم به کرسی بنشانم.
هرگاه طبق اراده شخص عمل کرده ام خساراتی ببارآورده ام که در پاره ای از مقاطع غیر قابل جبران بوده بعنوان مثال رهجو از من بابت موضوعی تجربه میخواهد اما من بدلیل غرور و خودمحوری شهامت این را ندارم که به رهجو بگویم تجربه ای ندارم ودر نتیجه رهجو به مشکل میخورد.....اراده شخصی من بمن میگوید مشورت نکن....
انگیزه های من خودخواهی و غرور ونپذیرفتن این موضوع است که خیلی از مسائل را نمی دانم.....
5-اراده شخصی ازنظرمن یعنی درک نکردن ارزشهای دیگران نداشتن تمایل صداقت وروشن بینی وسلامت عقل وبسته بودن دریچه افکار افراط وتفریط کوته بینی خودخواهی وخودمحوری..... من یاحق انتخاب نداشتم ویا ازحق انتخاب وتصمیم گیری هام سوءاستفاده کرده وازبدترین انتخاب هام استفاده کرده ام وهمیشه بدون هیچگونه فکری اقدام وعمل کرده ام بدون درنظرگرفتن پیامدهای آن وهمیشه ازدرک کردن ارزش دیگران عاجزبوده ام ویکسره درکنترل وقضاوت وسرزنش دیگران بوده ام وانگیزه هایم :لذت طلبی زیاده خواهی افراط وتفریط شهوترانی سودجویی رسیدن به اهدافم بدون درنظرگرفتن امکانات وتوانایی هایم بااحساس دانایی وتوانایی...از اراده شخصی زمانی که دروسط بیماری هستیم استفاده میکنیم?