2013-11-24، 09:04
13 شهریور روح پریشان
«سعی میکنیم به یاد داشته باشیم وقتی جبران خسارت میکنیم، این کار را برای خود انجام میدهیم.»
کتاب پایه
v
تا وقتی هنوز مدیون به جبران خسارت هستیم، روح ما در اثر چیزهایی که بدان احتیاج نداریم پریشان میشود. بار اضافی ناشی از بدهکار بودن یک عذرخواهی، نگه داشتن یک رنجش یا عدم ابراز پشیمانی را به دوش میکشیم. این مسئله مانند داشتن خانهای کثیف و نامرتب است. میتوانیم آنجا را ترک کنیم تا مجبور به دیدن کثیفی و نامرتبی نباشیم یا شاید روی انبوهی از آت و آشغال راه برویم و تظاهر کنیم که آت و آشغالی وجود ندارد. اما نادیده گرفتن بینظمی، آن را ناپدید نمیکند. در نهایت، ظرفهای کثیف، فرش پر از آشغال و کیسههای لبریز از زباله هنوز آنجا هستند و باید تمیز شوند.
زندگی با یک روح پریشان نیز مانند زندگی در خانهای کثیف و نامرتب است. همیشه ظاهراً در چیزهای باقیمانده از دیروز سیر میکنیم. هر بار که برمیگردیم و سعی میکنیم به جایی برویم، چیزی راه ما را سد میکند. هر چه بیشتر از مسئولیت جبران خسارت سر باز میزنیم، روح ما پریشانتر میشود و حتی نمیتوانیم کسی را برای نظافت استخدام کنیم. خود ما باید این کار را انجام دهیم.
از طریق جبران خسارت احساس رضایت عمیقی به دست میآوریم. درست همان طور که پس از نظافت خانه احساس خوبی داریم و برای لذت بردن از نور آفتابی که از پنجره میتابد وقت داریم، روح ما نیز از آزادی برای لذت بردن واقعی از بهبودی شادمان میشود. وقتی بخش زیادی از بینظمی برطرف میشود، تنها باید در حالی که به حرکت خود ادامه میدهیم، پشت سر خود را تمیز و مرتب نگاه داریم.
v
فقط برای امروز: از طریق جبران خسارتی که مدیون هستم، چیزهایی که روح من را پریشان میسازند، از سر راه برمیدارم.
«سعی میکنیم به یاد داشته باشیم وقتی جبران خسارت میکنیم، این کار را برای خود انجام میدهیم.»
کتاب پایه
v
تا وقتی هنوز مدیون به جبران خسارت هستیم، روح ما در اثر چیزهایی که بدان احتیاج نداریم پریشان میشود. بار اضافی ناشی از بدهکار بودن یک عذرخواهی، نگه داشتن یک رنجش یا عدم ابراز پشیمانی را به دوش میکشیم. این مسئله مانند داشتن خانهای کثیف و نامرتب است. میتوانیم آنجا را ترک کنیم تا مجبور به دیدن کثیفی و نامرتبی نباشیم یا شاید روی انبوهی از آت و آشغال راه برویم و تظاهر کنیم که آت و آشغالی وجود ندارد. اما نادیده گرفتن بینظمی، آن را ناپدید نمیکند. در نهایت، ظرفهای کثیف، فرش پر از آشغال و کیسههای لبریز از زباله هنوز آنجا هستند و باید تمیز شوند.
زندگی با یک روح پریشان نیز مانند زندگی در خانهای کثیف و نامرتب است. همیشه ظاهراً در چیزهای باقیمانده از دیروز سیر میکنیم. هر بار که برمیگردیم و سعی میکنیم به جایی برویم، چیزی راه ما را سد میکند. هر چه بیشتر از مسئولیت جبران خسارت سر باز میزنیم، روح ما پریشانتر میشود و حتی نمیتوانیم کسی را برای نظافت استخدام کنیم. خود ما باید این کار را انجام دهیم.
از طریق جبران خسارت احساس رضایت عمیقی به دست میآوریم. درست همان طور که پس از نظافت خانه احساس خوبی داریم و برای لذت بردن از نور آفتابی که از پنجره میتابد وقت داریم، روح ما نیز از آزادی برای لذت بردن واقعی از بهبودی شادمان میشود. وقتی بخش زیادی از بینظمی برطرف میشود، تنها باید در حالی که به حرکت خود ادامه میدهیم، پشت سر خود را تمیز و مرتب نگاه داریم.
v
فقط برای امروز: از طریق جبران خسارتی که مدیون هستم، چیزهایی که روح من را پریشان میسازند، از سر راه برمیدارم.