قدم نهم
" به طور مستقيم در هرجا كه امكان داشت از افراد فوق جبران خسارت كرديم ، مگر در مواردي كه انجام آن زيان مجددي برايشان و يا ديگران وارد كند".
قبل از اينكه قدم 9 راشروع كنيم بايد اول مطمئن شويم كه قدم 8 را كامل فهميده ايم و مورد استفاده قرار داده ايم .
آيا ليست كساني را كه به آنها آسيب زده ايم ، تهيه كرده ايم؟ آيا درصدد جبران خسارت برآمده ايم؟
قدم 9 به قضاوت خوب ، زمان سنجي مناسب ، اشتياق و احتياط نياز دارد. عبارت " من متاسفم " تنها يكي از راههاي رسيدن به اين قدم است.
افرادي وجود خواهند داشت كه ما مي توانيم از آنها ، تنها يك جبران خسارت جزئي به عمل بياوريم ، مرور مجدد و بي پرده آن شرايط ممكن است به آنها بيشتر آسيب بزند تا اينكه برايشان خوب باشد. موقعيتهايي وجود خواهد داشت كه به نظر مي رسد، بهتر باشد اين عمل {جبران خسارت } كمي به عقب بيفتد و در آن تاخيري وجود داشته باشد. به عبارت ديگر اصلا" ممكن است عاقلانه تر باشد كه هيچگاه آن موضوع مطرح نگردد و بار ديگر باز نشود.
" عكس العملهاي شخصي "
مدت زيادي من با اين تصور كه " اين قدم مرا اذيت خواهد كرد. اينكه بخواهم از ديگران جبران خسارت كنم آسيب مي بينم و ……." از كار كردن بر روي اين قدم دوري مي كردم ، بنابر اين آنرا انجام نمي دادم . اكنون من مي دانم كه اگر از كسي جبران خسارت كردم او ممكن است كه تصورات و فكرهاي زيادي راجع به من داشته باشد، ولي وقتي با او هستم احساس خيلي بهتري خواهم داشت.
خيلي اوقات ، وسوسه مي شوم كه از آشفتگي و اضطراب وخجالت اينكه بخواهم به طور مستقيم جبران خسارت كنم ، دوري و اجتناب كنم و به روشهاي غير مستقيم جبران خسارت نمايم . من مجبور هستم كه انگيزه هايم را قبل از اينكه تصميم بگيرم چطور مي خواهم جبران خسارت كنم ، پيدا كنم . از خود مي پرسم ، آيا من از معذرت خواهي اجتناب مي كنم ، زيرا اينگونه برايم بهتر است ، يا اينكه آيا من از اينكار اجتناب مي كنم چون تصور مي كنم اين براي ديگران بهتر است كه از آنها به روش ديگري جبران خسارت كنم . اين مهم نيست كه عذرخواهي من از طرف ديگران پذيرفته شود يا نه . تا زمانيكه من تلاشم را كرده ام ، وظيفه خود را انجام داده ام .
اين قدم كمك مي كند كه اخرين اثرات احساس گناه در مورد گذشته من ، از بين برود و پاك شود. اكنون مي توانم روي زندگيم ، درحال حاضر ، تمركز كنم .
چندين ماه بود كه جبران خسارت از يك فرد به خصوص را به تاخير مي انداختم و آن را به بعد موكول مي كردم . يك شب در حال فكر كردن به اين بودم كه چطور بايد جبران خسارت كنم ، همان زمان يك شخص گرفتار جلوي تدرخانه من ايستاد. اين يك اتفاق غير منتظره بود. اين نشانه را گرفتم و جبران خسارت كردم.
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه