وسوسه فقط مربوط به معتاد نیست تمام انسانها  وسوسه را تجربه میکنند اما همه انسانها نسبت به ان عاجذ نیستند وسوسه نوعی قرار گرفتن بر سر 2راهی است بین فکری که با زیر بنای لذتجویی خود را عرضه میکند وفکری که اذ وجدان سرچشمه میگیرد ذمانی که من وسوسه میشوم درونم کشمکش بین 2فکر قدرتمند بوجود می اید وبستگی به وضعیت روحانی من دارد اگر خالی اذ انرزی روحانی باشم تسلیم وسوسه میشوم و تقریبا وسوسه های من دایم در حال تغییر است

میل درونی به هر کاری که باعث شود حال من

خوب شود وسوسه می گویند. وسوسه مثل یک

کارفرما می ماند که قول حقوق چند برابری بمن

میدهد؛اما از حقوق خبری نیست...

                            
    

وسوسه خواهش و تمنای دله ،جنبه فکری بیماری ماست که بواسطه بیماری اعتیاد در هر موقعیتی از ناخوداگاهم جوونه میزنه به یک فکر سمج موذی و ازاررسان تبدیل میشه از طریق لذت ها میاد هیچوقت نمیگه مهدی برو مواد بزن یا سکس کن که باز اشفته و بدبخت شی یا ابروت بره میگه برو ببین چه حالی میده مگه چی میشه اخه فاز میده.
میشه یک فکر موذی و پیجو و ازار رسان که مرتبا من و اجبار میکنه تا احساسی عمل کنم(یعنی بیفکرانه عمل کنم. عقلانه نیست مواددبزنم بدبخت شم دوباره ، به باسن دختری دس بزنم تو خیابون و چش چرونی کنم دزدی کنم، ولی با اجبار میخواد احساسی عمل کنم بدون فکر و تمام افکارمو رفتار کنم.
فکر : برو مواد بزن
از طریق لذت ها میاد و پشت هم
رفتار : مواد زدن

پس میگه مهدی باید با مشارکت کردن این افکارو از بین ببری
با اقرار صادقانه درهمون لحظه و مشارکت و دعا کردن

خیلی جالب هست این تاپیک
ممنون

خدمات بوش  خدمات سامسونگ   خدمات ال جی  خدمات جنرال الکتریک 

سلام عرض ادب. تجربه من درباره وسوسه.. میگه نشخوار فکری که قدرت شدید و مخرب و سمج و پیش رونده است. ولی زود گذر است که من رو بسمت لذت‌های که من در گذشته داشتم میکشونه... موقع وسوسه
 من بیمار من با خوراک دادن بهش و فکر بیمار من باعث میشه پیش رونده بشه. که من در مرحله قبل لغزش قرار بگیرم... وسوسه از لذت‌های گذشته بر گرفته می‌شود و نباید در مکان های گذشته.. افراد گذشته و چیزهای که باعت میشه من یادآور آن لذت ها شوم قرار بگیرم...