2014-02-04، 10:52
11 شهريور وقتي خسته و درمانده انجمن را پيدا كردم نااميد و درمانده و در تنهایی و انزواي كامل بودم. براي به دست آوردن آرامش و خلاص شدن حتي چند بار دست به خودكشي زده بودم. از خودم میپرسیدم آيا آرامش فقط در مرگ خلاصه شده بود؟ وقتي به جلسات آمدم آرامش را در چهره يكايك اعضای قدیمی ديدم. وقتي آنها دربارهي راهکارهاي رسيدن به آرامش صحبت ميكردند، من سراپا و مشتاقانه گوش ميسپردم. آنها راههايي كه رفته و به آرامش رسيده بودند، را اينگونه بيان ميكردند، باز هم به جلسه بيا، مشاركت كن، راهنما بگير، قدمهاي خودیاری را كار كن، با ساير اعضاء ارتباط داشته باش، دعا بخوان، پيام برسان، در حاشيه نباش، قضاوت نكن، غيبت نكن، صادق باش و خدمتگزاری کن ... امروز با كمك دوستان و نیروی برترم در همه حال رُشد ميكنم. آيا خداوند را به خاطر كسب آرامشي كه در جستجويش بودم سپاسگزاري ميكنم؟ اصول برنامهی خودیاری مرا در رسيدن به اهدافم كه شامل آرامش، آزادي و رهايي و حق تصمیمگیری و داشتن حق انتخاب و دوست داشتن خودم و دیگران و شناخت عشق و تجربههاي جديد و مهارتهای زندگی و اميدواري كمك ميكند. اصول برنامه عملي است!
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم