2013-12-05، 04:37
می روم تا راه را هم گم کنم
شهر تنهایی سراغم را گرفت
می روم تا اوج تنها سر کنم
می سپارم دست تو، این چشم های منتظر
می روم با یاد تو، هرچند هستی منتظر
می روم تا شاید از اول تو را پیدا کنم
همنوازت می رود تا عاشقی رسوا کند
کاش باران ردپایت را درونم گم کند
کاش آرامم کند
می روم شاید سکوت خسته ای نجوا کند
نام دیرین مرا در قلبها زیبا کند
می گذارم نزد تو، این قلب را همراه تو
می زند تا لحظه را رویا کند
می زند تا زودتر فردا تو را پیدا کند
می روم از شهر تو
دیوارهای شهر تو آوار شد
می روم اما بدان
آرزوی دیدگان دیدار شد
شهر تنهایی سراغم را گرفت
می روم تا اوج تنها سر کنم
می سپارم دست تو، این چشم های منتظر
می روم با یاد تو، هرچند هستی منتظر
می روم تا شاید از اول تو را پیدا کنم
همنوازت می رود تا عاشقی رسوا کند
کاش باران ردپایت را درونم گم کند
کاش آرامم کند
می روم شاید سکوت خسته ای نجوا کند
نام دیرین مرا در قلبها زیبا کند
می گذارم نزد تو، این قلب را همراه تو
می زند تا لحظه را رویا کند
می زند تا زودتر فردا تو را پیدا کند
می روم از شهر تو
دیوارهای شهر تو آوار شد
می روم اما بدان
آرزوی دیدگان دیدار شد