یک دعای متفاوت
ای خدای بزرگ کمکمان کن تا به خاطر بیاوریم آن کسی که دیشب در خیابان راه ما را بست مادر تنهایی بود که آن روز بعد از نه ساعت کار می راند که با عجله به طرف خانهاش برود تا شام درست کند٬به درس بچهها برسد٬رختها را بشوید و چند دقیقه با ارزش را کنار فرزندانش بگذراند.
خدایا به یادمان بیاور آن آدم بیتفاوتی که هر روز در یک گوشه نشسته و گدایی میکند(در حالی که باید کار بکند!) اسیر اعتیادی است که ما فقط میتوانیم آن را در وحشتناکترین کابوسهای شبانهمان ببینیم.
کمکمان کن تا به خاطر بیاوریم آن زوج پیری که آهسته و با زحمت در راهروی فروشگاه(ضمن سد کردن راه دیگران) قدمی میزنند و از لحظات خود بهترین استفاده را میبرند(اگر چه نتیجه آزمایشهای هفتهی قبل زن نشانگر این بوذ که آخرین سال خرید مشترک آن دو خواهد بود میخواهند این لحظههای آخر را با هم مزمزه کنند.)
ای خدای بزرگ هر روز به یاذمان بیاور که از میان همهی نعمتهایی که به ما ارزانی داشتهای٬بالاترین آن محبت است ٬اگر چه کافی نیست که به عزیزانمان محبت کنیم.خدایا دلهایمان را بگشا٬نه فقط به روی نزدیکانمان٬بلکه به روی همهی انسانها.
یاریمان کن تا دیر قضاوت کنیم و زود ببخشیم.
یاریمان کن تا شکیبایی٬ همدلی و مهربانی کنیم.
Let us be slow to judge and quick to forgive
آمین
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست