2014-08-22، 08:53
زمان شکستو ذهن من تکه تکه شددُرناها تکههاي مرا به منقار گرفتنداز فراز اقيانوس گذشتندآن سوي آبهادر شهري که موهاي توباد را پريشان ميکندتکههاي دلم راکف دستهاي تو يافتمخداي مندستت بريده بود و منقطره قطرهبر زمين ميچکيدم عباس معروفي