خوشبختي..

خوشبختي ابتدا يك جست و جو بايد باشد،جستو جويي به دنبال خوشبختي! هم تلخ و شيرين اما جوينده يابنده ست چون خوشبختي وجود دارد.بعد خوشبختي به شادي تبديل مي شود يعني درواقع خوشبختي همان شادي است. 
خوشبختي را در هر چه ميبيني جست و جو كن تجربه اي بزرگ كسب خواهي كرد،تغييري بزرگ خواهي كرد،جهان مي شوي!
در مرحله ي رسيدن به شادي تجربه هاي آسان تر و بزرگ تري خواهي كسب كرد مانند نهال شروع رشد كردن مي كني! اشو

انسان پدیده ای غریب است،به فتح هیمالیا می رود،به کشف اقیانوس آرام دست میازد،به ماه و مریخ سفر می کند،تنها یک سرزمین است که تلاش نمی کند آن را کشف کند وآن دنیای درونی وجود اوست..

•در زندگي، سخت ترين چيز، انداختن گذشته است. زيرا انداختن گذشته يعني انداختن تمام هويت، انداختن تمام شخصيت. يعني انداختن خودت. تو چيزي جز گذشته ات نيستي، تو چيزي جز شرطي شدگي هايت نيستي.گذشته تنها چيزي است كه در مورد خودت مي داني. انداختن آن دشوار است ،سخت ترين چيز در زندگي است. ولي كساني كه جرات انداختنش را داشته باشند، فقط آنان زندگي مي كنند. ديگران فقط تظاهر به زندگي كردن مي كنند.

•
اُشو

نوع فکری که در سر می پرورانید از اهمیت ویژه ای برخوردار است . هر فکری که در سرتان دارید ، عواقب و نتایج مختص به خود بر جای می گذارد که بستگی به چگونگی آن فکر دارد . افکار خود را بصورت ابرهای نامرئی در نظر بیاورید که از سر بیرون می آیند و باران هایی در زندگی شما فرو میریزند . با نظم بخشیدن به افکار و زیبا سازی آن ها به هر آنچه که دوست دارید برسید !

هنگامی که چیزی بسیار آشکار است عادی تصورش میکنی،وقتی چیزی به چشمانت خیلی نزدیک باشد،نمی توانی آن را ببینی،برای دیدن نیاز به فاصله ای داریم.


شور بختی گویی همزاد ما شده،هزاران سال است که از این بلا به خود می پیچیم،همین نزدیکی بسیار است که نمی گذارد او را ببینیم،وگرنه،وجود او بسیار آشکار،برای دیدن این آشکار نهان به چشمان کودکانه نیاز مندیم،وما همه هزاران سال در دیدگانمان به ارث برده ایم،

چشمان ما پیرند و کهن سال،نمی توانند تازگی را ببینند،آنها پیش از آن این صفحه را دیده اند،و همان هایی را که باعث شور بختی شده اند را فراموش کرده اند.

قطعه ای از «بشنو از این خموش» اُشو.

انان که شهامت دارند بی محابا به پیش می تازند .انان در جستجوی فرصتهای خطرناک هستند.فلسفه زندگی شان چون شرکتهای بیمه نیست.فلسفه زندگی انها شبیه کوهنوردی گلایدررانی و موج سواری است.انها نه تنها در دریاهای بیرونی موج سواری می کنند بلکه در درونی ترین دریاهایشان نیز موج سوارند و نه تنها در بیرون از کوهها صعود می کنند بلکه قله های درون را هم فتح می کنند . 


اُشو (شهامت)

به داشته هایت وابسته نباش , تو با دست های خالی به دنیا آمده ای , با دست های خالی نیز خواهی مرد.

آیا نمی توانی با دست های خالی نیز زندگی کنی؟ اگر بتوانی با دست های خالی زندگی کنی تمامی خداوند ازآن توست.
دنیا را ترک نکن همینگونه که هستی باش , تنها روش زندگی خودت را تغییر بده و تنها روش تغییر زندگیت کسب آگاهی است. 

"الماس های آگاهی" اُشو

ذهنت را برای چند روز تماشا کن و ببین که چه چیز بیشترین انرژی تو را صرف می کند؟ حسادت؟ شهوت برای قدرت؟ نفس؟ فقط آنچه را بیشترین انرژی تو را می گیرد تماشا کن و ویژگی اساسی خودت را خواهی یافت و این ، دشمن شماره یک توست ، چیزی که همیشه فکر می کردی دوست شماره یک توست !

این ویژگی برای کسی ممکن است طمع باشد ، برای دیگری شاید خشم باشد ، برای دیگری شاید جنسیت سرکوب شده باشد ، برای دیگری ممکن است عقده حقارت باشد یا عقده خودبزرگ بینی ، مهم نیست که چه باشد.
پیدا کردن آن یعنی نیمی از پیروزی ، و فقط خودت می توانی آن را پیدا کنی .

عشق هرگز یک رابطه نيست،‌ عشق مرتبط بودن است. عشق همیشه یک رودخانه است، جاری و بی‌پایان. عشق می‌داند که هیچ توقف کاملی وجود ندارد: ماه عسل آغاز می‌شود ولی هرگز به پایان نمی‌رسد. عشق شبیه رمان نیست که در یک نقطه‌ی معینی شروع و در نقطه‌ی معین دیگری تمام شود. عشق یک پدیده‌ی همیشه جاری‌ست.


«اُشو»

•زندگی بسیار کوتاه است.

خطر کن، پای میز قمار زندگی بنشین! چه می توانی از دست بدهی؟ ما با دستانی خالی آمددین، با دستانی خالی هم خواهیم رفت. چیزی برای از دست دادن وجود ندارد. فقط کمی وقت برای بازیگوشی، برای زمزمه آوازی دل انگیز باقی است، و زمان از دست رفته است. هر لحظه بسی گرانبهاست.

•شكوفا شو!
‌درها و پنجره هاي خود را از هم بگشا. بگذار باد و باران و آفتاب به درون آيند. بگذار مردم بر تو وارد شوند و تو بر آنها مهمان شوي. اين تنها راه است تا از راز شگفت انگيز زندگي آگاه شوي.

«اُشو»