2014-02-04، 10:43
24 شهريور امروز متوجه شدهام که من به اندازهی كافي خوب هستم. برای تأیید خودم نیاز ندارم که امور دیگران را انجام دهم و یا سرپرستی آنها را بر عهده بگیرم. من فرصتي به بيماريم نميدهم كه دادگاهي تشكيل دهد، تا مرا با به زیر زرهبین بردن برای مقایسه کردن با این و آن به گرداب غم و افسردگی سرازير كند! امروز سعي ميكنم به نكات منفي و قسمت خالی ظرف در زندگيم توجه نكنم! امروز در آغوش برنامه و تجربیات راهنما و يا يك دوست بهبودي به خودم يادآوري ميكنم، كه دوست داشتني هستم و در آغوش گرم دوست بياموزم، كه به خودم توجه کنم و عشق بورزم. آيا امروز با بستن دريچههاي ذهن و قلبم سعي ندارم، به صداهاي درون ذهن بيمارم بهاء دهم و به افكار مخرب و نابود گرم فرصت فعالیت دهم؟ امروز گوشم را به صداي موسيقي و شعر كه از عشقورزي صحبت ميكند، باز خواهم گذاشت! رفتار احترام آميز با خود و مهربان بودن به من كمك ميكند، تا با حس انتقام و رنجش از خودم، مبارزه كنم. با تمركز روي چيزهايي كه براي زندگيم مفيد است و با رها كردن دنيا به حال خودش، در مسير بهبودي هستم. عشق به خود عشق به خداوند است!
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم