2014-02-12، 12:38
28 بهمن
قبل از الانان معتقد بودم که بالغ بودن در کنترل کردن جدی و سودمند بودن خلاصه می شود. بالغ بودن ظاهراً خوب به نظر می رسید، اما در درون آنگونه احساس نمی شد. بالغ بودن معنای کارکردن برای دیگران تا هنگام از کار افتادن معنی می دهد. الانان یک شیوه جدید و کامل زندگی کردن را به روی من گشود. اولین چیزی که باید رها می شد کنترل کردن دیگران بود. این کار به سادگی انجام نمی شد.
کنترل کردن دیگران یم راه مؤثر برای حفظ فرد مورد علاقه امان محسوب می شد. در عوض پذیرفتم در قبال دیگران عاجز و ناتوان هستم،پس باید کنترل کردن را در مشارکت احساسم در جلسات کنار می گذاشتم و در یک روز خوب کتاب " فقط برای امروز " در الانان را برداشته و صفحات شهامت را خواندم. من به سختی آگاه شدم که نقش ایثار کننده من اغلب صورت دیگری داشته است.
بیشتر انسان شدن به مرور مشکل تهدید آمیز می شود اما خالص شدن به من اجازه می دهد تا ارتباط واقعی،محاورات واقعی و خوشحالی های واقعی داشته باشم.
یادآوری امروز
امروز می توانم این ریسک را بکنم که خودم باشم. من مجبور نیستم که با تصورات هر فرد دیگری توافق کنم . تمام آنچه که من بایدانجام دهم خودم می باشد( خودم می باشم.)
همانطور که من نیروی تصورم را بر روی دیگران احاطه کرده بودم یک دید واقعی از زندگی فردی خودم را کسب کردم.
قبل از الانان معتقد بودم که بالغ بودن در کنترل کردن جدی و سودمند بودن خلاصه می شود. بالغ بودن ظاهراً خوب به نظر می رسید، اما در درون آنگونه احساس نمی شد. بالغ بودن معنای کارکردن برای دیگران تا هنگام از کار افتادن معنی می دهد. الانان یک شیوه جدید و کامل زندگی کردن را به روی من گشود. اولین چیزی که باید رها می شد کنترل کردن دیگران بود. این کار به سادگی انجام نمی شد.
کنترل کردن دیگران یم راه مؤثر برای حفظ فرد مورد علاقه امان محسوب می شد. در عوض پذیرفتم در قبال دیگران عاجز و ناتوان هستم،پس باید کنترل کردن را در مشارکت احساسم در جلسات کنار می گذاشتم و در یک روز خوب کتاب " فقط برای امروز " در الانان را برداشته و صفحات شهامت را خواندم. من به سختی آگاه شدم که نقش ایثار کننده من اغلب صورت دیگری داشته است.
بیشتر انسان شدن به مرور مشکل تهدید آمیز می شود اما خالص شدن به من اجازه می دهد تا ارتباط واقعی،محاورات واقعی و خوشحالی های واقعی داشته باشم.
یادآوری امروز
امروز می توانم این ریسک را بکنم که خودم باشم. من مجبور نیستم که با تصورات هر فرد دیگری توافق کنم . تمام آنچه که من بایدانجام دهم خودم می باشد( خودم می باشم.)
همانطور که من نیروی تصورم را بر روی دیگران احاطه کرده بودم یک دید واقعی از زندگی فردی خودم را کسب کردم.
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم