2013-11-22، 08:45
رساندن پیام، نه معتاد 28 بهمن
«میتوان آنها را مورد تحلیل، مشورت یا استدلال قرار داد، برای آنها دعا کرد، آنها را تهدید، ضرب و شتم یا زندانی کرد، اما تا وقتی که خودشان نخواهند، مصرف را قطع نمیکنند.»
کتاب پایه
v
شاید یکی از مشکلترین حقایقی که باید با آن روبرو شویم این است که ما به همان اندازه که در برابر اعتیاد خود عاجز هستیم، در برابر اعتیاد دیگران نیز عاجز هستیم. شاید فکر کنیم چون در زندگی شخصی خود بیداری روحانی را تجربه کردهایم، باید قادر باشیم معتاد دیگری را مجبور کنیم بهبودی پیدا کند. اما توانایی ما برای کمک به معتادی دیگر محدودیتهایی دارد.
نمیتوانیم آنها را مجبور به قطع مصرف کنیم. نمیتوانیم نتایج قدمها را به آنها بدهیم یا به جای آنها رشد کنیم. نمیتوانیم تنهایی و درد آنها را برطرف کنیم. به دلیل عدم قطعیت هراسآور بهبودی چیزی وجود ندارد که بتوانیم برای تسلیم کردن معتادی هراسان در برابر مصیبت آشنای اعتیاد به او بگوییم. نمیتوانیم وارد جلد افراد شویم، اهداف آنها را تغییر دهیم یا به جای آنها برای انتخاب بهترین راه تصمیمگیری کنیم.
اما اگر سعی کنیم این نیرو را در مقابل اعتیاد دیگران به کار نگیریم، شاید بتوانیم به آنها کمک کنیم. اگر به آنها فرصت رویارویی با واقعیت - گرچه شاید دردناک باشد – را بدهیم، ممکن است رشد کنند. تا زمانی که به جای آنها سعی و تلاش نکنیم، ممکن است آنها به تعبیر خود به افرادی مفیدتر هم تبدیل شوند. به شرط اینکه ما فقط اختیار زندگی خود را داشته باشیم، آنها نیز میتوانند اختیار زندگی خود را داشته باشند. اگر بتوانیم همه این مسائل را بپذیریم، میتوانیم نقشی که باید داشته باشیم را ایفا کنیم—حاملان پیام، نه معتاد.
v
فقط برای امروز: میپذیرم که نه تنها در برابر اعتیاد خود بلکه در برابر اعتیاد دیگران نیز عاجز هستم. پیام را حمل می کنم، نه معتاد را.
«میتوان آنها را مورد تحلیل، مشورت یا استدلال قرار داد، برای آنها دعا کرد، آنها را تهدید، ضرب و شتم یا زندانی کرد، اما تا وقتی که خودشان نخواهند، مصرف را قطع نمیکنند.»
کتاب پایه
v
شاید یکی از مشکلترین حقایقی که باید با آن روبرو شویم این است که ما به همان اندازه که در برابر اعتیاد خود عاجز هستیم، در برابر اعتیاد دیگران نیز عاجز هستیم. شاید فکر کنیم چون در زندگی شخصی خود بیداری روحانی را تجربه کردهایم، باید قادر باشیم معتاد دیگری را مجبور کنیم بهبودی پیدا کند. اما توانایی ما برای کمک به معتادی دیگر محدودیتهایی دارد.
نمیتوانیم آنها را مجبور به قطع مصرف کنیم. نمیتوانیم نتایج قدمها را به آنها بدهیم یا به جای آنها رشد کنیم. نمیتوانیم تنهایی و درد آنها را برطرف کنیم. به دلیل عدم قطعیت هراسآور بهبودی چیزی وجود ندارد که بتوانیم برای تسلیم کردن معتادی هراسان در برابر مصیبت آشنای اعتیاد به او بگوییم. نمیتوانیم وارد جلد افراد شویم، اهداف آنها را تغییر دهیم یا به جای آنها برای انتخاب بهترین راه تصمیمگیری کنیم.
اما اگر سعی کنیم این نیرو را در مقابل اعتیاد دیگران به کار نگیریم، شاید بتوانیم به آنها کمک کنیم. اگر به آنها فرصت رویارویی با واقعیت - گرچه شاید دردناک باشد – را بدهیم، ممکن است رشد کنند. تا زمانی که به جای آنها سعی و تلاش نکنیم، ممکن است آنها به تعبیر خود به افرادی مفیدتر هم تبدیل شوند. به شرط اینکه ما فقط اختیار زندگی خود را داشته باشیم، آنها نیز میتوانند اختیار زندگی خود را داشته باشند. اگر بتوانیم همه این مسائل را بپذیریم، میتوانیم نقشی که باید داشته باشیم را ایفا کنیم—حاملان پیام، نه معتاد.
v
فقط برای امروز: میپذیرم که نه تنها در برابر اعتیاد خود بلکه در برابر اعتیاد دیگران نیز عاجز هستم. پیام را حمل می کنم، نه معتاد را.