2014-02-17، 04:53
فقط اسمي به جا مانده از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالي قلم خشكيده در دستم گره افتاده
در كارم به خود كرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهي پيش رو دارم
رفيقان يك به يك رفتند
مرا با خود رها كردند
همه خود درد من بودند گمان كردم كه همدردند
دلم چون دفترم خالي قلم خشكيده در دستم گره افتاده
در كارم به خود كرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهي پيش رو دارم
رفيقان يك به يك رفتند
مرا با خود رها كردند
همه خود درد من بودند گمان كردم كه همدردند