2014-05-09، 11:40
سلام
از راهنمام خیلی رنجش دارم نمیتونم ب دوستان بهبودی تماس بگیرم بهشون اعتماد ندارم ....هیچی نمیتونه کمکم کنه ,ب خدا هم اجازه نمیدم وارد زندگیم بشه خیلی خود محورم ...عید امسال بدترین روزای عمرم بودن.هنوز نتونستم این روزا رو هضم کنم ,همش لبخند میزدم و سراپا خودمو نشون میدم ,از دیروز دیگه نتونستم دیروز تو شرکت هیچ کاری نکردم مثل بت بودم عصر هم جلو مادرم زدم زیر گریه .....طفلک مادرم گریه کردن دخترشو یادش رفته بود .....نتونستم بغلش کنم ارومش کنم
بیست واندی سالی ندارم ولی الان احساس پیری میکنم.
دلم الان فقط راه رفتن پدرمو تو خونه مون میخاد ..خیلی زود مریض شد کاش .....خدای مهربونم میدونم قدرت انجام هر کاری رو دارم چون تو رو دارم ولی هنوز دنبال زمینیام ...کمکم کن این افسردگی و این غم از وجودم بیرون شه ,کمکم کن خودم بشم ,کمکم کن خودمو مدیریت کنم .خواهش میکنم مهربونم
از راهنمام خیلی رنجش دارم نمیتونم ب دوستان بهبودی تماس بگیرم بهشون اعتماد ندارم ....هیچی نمیتونه کمکم کنه ,ب خدا هم اجازه نمیدم وارد زندگیم بشه خیلی خود محورم ...عید امسال بدترین روزای عمرم بودن.هنوز نتونستم این روزا رو هضم کنم ,همش لبخند میزدم و سراپا خودمو نشون میدم ,از دیروز دیگه نتونستم دیروز تو شرکت هیچ کاری نکردم مثل بت بودم عصر هم جلو مادرم زدم زیر گریه .....طفلک مادرم گریه کردن دخترشو یادش رفته بود .....نتونستم بغلش کنم ارومش کنم
بیست واندی سالی ندارم ولی الان احساس پیری میکنم.
دلم الان فقط راه رفتن پدرمو تو خونه مون میخاد ..خیلی زود مریض شد کاش .....خدای مهربونم میدونم قدرت انجام هر کاری رو دارم چون تو رو دارم ولی هنوز دنبال زمینیام ...کمکم کن این افسردگی و این غم از وجودم بیرون شه ,کمکم کن خودم بشم ,کمکم کن خودمو مدیریت کنم .خواهش میکنم مهربونم