2014-05-30، 11:22
بله,چون میخوام دیگران طبق میل من بهش ند و مطابق استاندارهای من عمل کنند ولی چون اینگونه نمیشه من ازشون رنجش میگیرم,من باید سلولی بفهمم ک نمی تونم دیگران رو تغییر بدم,
وقتی میخوام دیگری رو درستش کنم و بهش بفهمونم مسیرت اشتباهه انرژی زیادی رو هدر میدم و چون ذهنیت من اینه که اون باید قبول کنه و نمیکنه من از او رنجش میگیرم وبا این رنجش زندگی میکنم زندگیمو اشفته تر میکنم.
چیزی ک باعث شده من دیگران رو تغییر بدم اینه که خودمو خدا میدونم و نقش خودمو نمی دونم و توقع بیجایی از دیگران دارم ک مثل من زندگی کنن.
وقتی میخوام دیگری رو درستش کنم و بهش بفهمونم مسیرت اشتباهه انرژی زیادی رو هدر میدم و چون ذهنیت من اینه که اون باید قبول کنه و نمیکنه من از او رنجش میگیرم وبا این رنجش زندگی میکنم زندگیمو اشفته تر میکنم.
چیزی ک باعث شده من دیگران رو تغییر بدم اینه که خودمو خدا میدونم و نقش خودمو نمی دونم و توقع بیجایی از دیگران دارم ک مثل من زندگی کنن.