2014-07-15، 06:08
ای دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هرچه دلم قرار گیرد بی تو
آتش به من اندرزن و آنم بستان
آتش به من اندرزن و آنم بستان
ای زندگی تنو و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم از آنی همه من
من نیست شدم از آنی همه من
بازآی که تا به خود نیازم بینی
بیداری شبهای درازم بینی
بیداری شبهای درازم بینی
نی نی غلطم که خود فراق تو مرا
کی زنده رها کند که بازم بینی
کی زنده رها کند که بازم بینی
هر روز دلم در غم تو زارتر است
وز من دل بیرحم تو بیزارتر است
وز من دل بیرحم تو بیزارتر است
بگذاشتی ام غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است
حقا که غمت از تو وفادارتر است
بر من در وصل بسته میدارد دوست
دل را به عنان شکسته میدارد دوست
دل را به عنان شکسته میدارد دوست
زین پس من و دلشکستگی بر در او
چون دوست دل شکسته می دارد دوست
چون دوست دل شکسته می دارد دوست
خود ممکن آن نیست که بردارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل
گر من به غم عشق تو نسپارم دل
دل را چه کنم ؟ بهر چه میدارم دل؟
دل را چه کنم ؟ بهر چه میدارم دل؟
در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است
هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است
هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است
از درد تو هیچ روی درمانم نیست
درمان که کند مرا؟ که دردم هیچ است !
درمان که کند مرا؟ که دردم هیچ است !
من بودم و دوش آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه ! حدیث ما بود دراز!
شب را چه گنه ! حدیث ما بود دراز!
دل تنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچه از غم هجران تو بر جان من است
آنچه از غم هجران تو بر جان من است
من بی لعل لب تو چنانم که مپرس
تو بی رخ زرد من ندانم چونی؟
تو بی رخ زرد من ندانم چونی؟
افغان کردم در آن فغانم می سوخت
خامش کردم چو خامشانم میسوخت
خامش کردم چو خامشانم میسوخت
از جمله کرانها برون کرد مرا
رفتم به میانی در میانم می سوخت
رفتم به میانی در میانم می سوخت
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صدهزار درمان ندهم
کان درد به صدهزار درمان ندهم
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم