2014-07-31، 12:06
چند وقتیست که من بی خبر از حال توام
مثل یک سایــه ی مشکوک به دنبال توام!
خوب من ! بد به دلت راه مده چیزی نیست
من همان نیمه ی آشفته ی هر سال توام!
تـو اگـــر باز کنـــــی پنجره ای سمت دلت
می توان گفت که من چلـچله ی لال توام!
سالها گوش بـــه فــرمان نگاهت بودم
چند روزیست که بازیچه ی امیال توام،
گله ای نیست کــــه برداری و دورم ریزی
من همان میوه ی پوسیده ی اقبال توام
مثل یک پوپک سرما زده از بارش برف ـ
سخت محتاج به گرمای پرو بال توام!
زندگی زیر سر توست اگر لـــج نکنــــــی
باز هم مال خودت باش خودم مال توام!
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم