2014-08-15، 01:20
تغییر آنچه که ميتوانم
کم کم تغییراتی را که به خاطر حضورم در جلسات نارانان به وجود آمده، حس میکنم. برادرم در این جلسات شرکت نميکند
و به نظر ميرسد مدام عصبی و مضطرب است، حالتهایی که من مدت هاست ندارم. من نيروي خودم را از افرادي که در جلسه هستند میگیرم. این تجربه را میتوانستم بیشتر با برادرم تقسیم کنم، اما او از من خواسته این کار را نکنم، و این انتخاب اوست.
وقتی یکی از اعضای گروه مشارکت میکند و من در چشمان عضو دیگری که همان تجربه را دارد، تایید و استقبال را میبینم، شاهد پیوند رشته محبت هستم. این نوع کمک، برای من با ارزش است فکر میکنم اگر برادر من هم در جلسات شرکت کند چیزهای خیلی زیادی به دست میآورد. حداقل، شاید میتواند با یک نفر که وضعیتی مشابه تجربه ما را میگذراند ارتباط برقرار کند. اما با خودم تکرار میکنم «خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، شهامتی که تغییر دهم آنچه را که میتوانم» چون این دعا، در صورتی که آن را درک کنم، در تمام امور زندگیم کاربرد دارد. این در مورد برادرم هم استثنا نیست و من باید این مسئله را بپیذیرم.
تفکری برای امروز: دارم یاد میگیرم که پیام نارانان نه تنها برای رساندن آن به دیگران است. بلکه اجرای اصول آن در تمام امور زندگیم میباشد. امیدوارم که وجود تغییر در من، مورد توجه قرار بگیرد و دیگران هم خواهان چیزهایی که من در برنامه به دست آورده ام، بشوند. میتوانم به خاطر بیاورم که سنت یازدهم به من یادآوری میکند که برنامه ما، بیشتر جاذبه است تا تبلیغ، قدم یک اشاره میکند که من در مقابل دیگران عاجزم و تلاش برای سلطه داشتن روی آنها، به احتمال زیاد دیوانگیهایی را به درون زندگیم خواهد آورد. شاید سالمترین نحوه عملکرد من
کم کم تغییراتی را که به خاطر حضورم در جلسات نارانان به وجود آمده، حس میکنم. برادرم در این جلسات شرکت نميکند
و به نظر ميرسد مدام عصبی و مضطرب است، حالتهایی که من مدت هاست ندارم. من نيروي خودم را از افرادي که در جلسه هستند میگیرم. این تجربه را میتوانستم بیشتر با برادرم تقسیم کنم، اما او از من خواسته این کار را نکنم، و این انتخاب اوست.
وقتی یکی از اعضای گروه مشارکت میکند و من در چشمان عضو دیگری که همان تجربه را دارد، تایید و استقبال را میبینم، شاهد پیوند رشته محبت هستم. این نوع کمک، برای من با ارزش است فکر میکنم اگر برادر من هم در جلسات شرکت کند چیزهای خیلی زیادی به دست میآورد. حداقل، شاید میتواند با یک نفر که وضعیتی مشابه تجربه ما را میگذراند ارتباط برقرار کند. اما با خودم تکرار میکنم «خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، شهامتی که تغییر دهم آنچه را که میتوانم» چون این دعا، در صورتی که آن را درک کنم، در تمام امور زندگیم کاربرد دارد. این در مورد برادرم هم استثنا نیست و من باید این مسئله را بپیذیرم.
تفکری برای امروز: دارم یاد میگیرم که پیام نارانان نه تنها برای رساندن آن به دیگران است. بلکه اجرای اصول آن در تمام امور زندگیم میباشد. امیدوارم که وجود تغییر در من، مورد توجه قرار بگیرد و دیگران هم خواهان چیزهایی که من در برنامه به دست آورده ام، بشوند. میتوانم به خاطر بیاورم که سنت یازدهم به من یادآوری میکند که برنامه ما، بیشتر جاذبه است تا تبلیغ، قدم یک اشاره میکند که من در مقابل دیگران عاجزم و تلاش برای سلطه داشتن روی آنها، به احتمال زیاد دیوانگیهایی را به درون زندگیم خواهد آورد. شاید سالمترین نحوه عملکرد من
«زندگی کن و بگذار زندگی کند» است