2014-08-15، 02:33
هنوز رفتنت را باور نکردم
هنوز بر این خیالم که باز می گردی
دیدن جای خالی ات درین چهار دیواری سرد اتاق ،
به مرز دیوانگی ام می کشاند
چرا رفتی ؟
چرا تنهایم گذاشتی ؟
زندگی بدون تو دیگر معنایی نداردهمه چیز برایم سیاه سیاه شده
دیگر گریستن هم مرهم قلب پر دردم نمی شود
از همه چیز و همه کس بریدم
و بیزارمتحمل ترحم دیگران آزارم می دهد
آخ ... که بعد از تو دلم به اندازه تمام دلتنگی های دنیا تنـــــگ است ...
با موهای سپیدش
پاکی قدومش
صفای وجودش
سنگینیسکوتش
نجابت و غرورش
و با زمزمه کلامش در جذبه محراب ، گستره وسیع جنت بود
و من فقط "پدر" می خواندمش
هنوز بر این خیالم که باز می گردی
دیدن جای خالی ات درین چهار دیواری سرد اتاق ،
به مرز دیوانگی ام می کشاند
چرا رفتی ؟
چرا تنهایم گذاشتی ؟
زندگی بدون تو دیگر معنایی نداردهمه چیز برایم سیاه سیاه شده
دیگر گریستن هم مرهم قلب پر دردم نمی شود
از همه چیز و همه کس بریدم
و بیزارمتحمل ترحم دیگران آزارم می دهد
آخ ... که بعد از تو دلم به اندازه تمام دلتنگی های دنیا تنـــــگ است ...
با موهای سپیدش
پاکی قدومش
صفای وجودش
سنگینیسکوتش
نجابت و غرورش
و با زمزمه کلامش در جذبه محراب ، گستره وسیع جنت بود
و من فقط "پدر" می خواندمش
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم