2014-08-21، 04:42
در آن شبي كه براي هميشه ميرفتي ....
در آنشب پيوند طنين خنده هاي من سقف خانه را برداشت ...
كدام ترس تو را اين چنين عجولانه ....
به دام بسته ي تسليم تن فرو غلطاند ؟ !!...
و خنده ها نه مقطع ...
كه آبشاري بود ....
و خنده ؟ !!....
قهقاه گريه واري بود ....
كه چشمهاي مرا در زلال اشك نشاند ....
و من ....
به آن كسي كه انهدام درختان باغ مي آمد ....
سلام ميكردم ....
سلام مضطربم ، در هوا معلق ماند و چشمهاي مرا در زلال اشك نشاند .....
"حميد مصدق"
در آنشب پيوند طنين خنده هاي من سقف خانه را برداشت ...
كدام ترس تو را اين چنين عجولانه ....
به دام بسته ي تسليم تن فرو غلطاند ؟ !!...
و خنده ها نه مقطع ...
كه آبشاري بود ....
و خنده ؟ !!....
قهقاه گريه واري بود ....
كه چشمهاي مرا در زلال اشك نشاند ....
و من ....
به آن كسي كه انهدام درختان باغ مي آمد ....
سلام ميكردم ....
سلام مضطربم ، در هوا معلق ماند و چشمهاي مرا در زلال اشك نشاند .....
"حميد مصدق"
خدا را دوست دارم ....
*********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند ....