2013-11-05، 07:05
این روزها در من خدایی می کند...
چیزی شبیه تو...
تو که هستی انگار آرامترم...
در زندگی چیزی هست که می خواهمش...
چیزی هست که مرا به این زمین پیوند می دهد... وقتی نیستی انگار در این دنیا جایی ندارم...
روز و شب هایم به کندی می آیند و میروند...
لحظه ها انگار جان می کنند که تمام شوند... و مرا به روزهای آمدنت برسانند...
روزها هی عقب می روند تا...
تا شعله ور تر کنند آتش انتظارم را... این روزها چقدر دلم عجیب...
دلم هوای مهربانیت را کرده...
چیزی شبیه تو...
تو که هستی انگار آرامترم...
در زندگی چیزی هست که می خواهمش...
چیزی هست که مرا به این زمین پیوند می دهد... وقتی نیستی انگار در این دنیا جایی ندارم...
روز و شب هایم به کندی می آیند و میروند...
لحظه ها انگار جان می کنند که تمام شوند... و مرا به روزهای آمدنت برسانند...
روزها هی عقب می روند تا...
تا شعله ور تر کنند آتش انتظارم را... این روزها چقدر دلم عجیب...
دلم هوای مهربانیت را کرده...
خداوندا
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن