2014-09-18، 07:49
در گلوی قفسم رغبت آوازی نیست
شعر درد است ! هدف قافیه پردازی نیست
شعر درد است ! هدف قافیه پردازی نیست
بره بودم به ستم های سگی گرگ شدم
مار خوردم که در افعی شدنم رازی نیست
مار خوردم که در افعی شدنم رازی نیست
جان به لب شد غزلم تا که تو باور بکنی
تن من آدمکِ رقص به هر سازی نیستنرسیدی تو به گرد سُم این اسب چموش
تازیانه که جلودارِ منِ تازی نیستمن تو را دار زدم در هیجان غزلم
حُکم ما منتظر محکمه و قاضی نیستپا عقب تر بگذار از سرِ جانت نگذر
مادرت نیز به مرگ پسرش راضی نیستماده شیرم که دُمش دست تو افتاده ولی
توله روباه ! تو را جرات این بازی نیست !
...
حنا مشایخ
تن من آدمکِ رقص به هر سازی نیستنرسیدی تو به گرد سُم این اسب چموش
تازیانه که جلودارِ منِ تازی نیستمن تو را دار زدم در هیجان غزلم
حُکم ما منتظر محکمه و قاضی نیستپا عقب تر بگذار از سرِ جانت نگذر
مادرت نیز به مرگ پسرش راضی نیستماده شیرم که دُمش دست تو افتاده ولی
توله روباه ! تو را جرات این بازی نیست !
...
حنا مشایخ
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق