2014-09-24، 08:18
افلاطون نخبه بود، مثل همه ی نخبه ها از این سو آخر راه را می دید، و از آنسو نوک دماغ پینوکیو را و چون نخبه ها دروغ نمی گویند یا قرار است چنین به نظر برسد که دروغ نمی گویند، دماغ پینوکیو درخت بود(1) و این ربطی به آنتوان سنت اگزوپری خودمان ندارد که شازده کوچولویش در یک سیاره به اندازه نخود زندگی می کرد و جهان کوچکش، جهان بسیار بزرگی بود!!
به هر حال افلاطون لباس این جهان را کشف کرد و با آنکه وقت تعریف لباس، تعریف را پیچاند و گفت لباسِ زیر جایی در ناکجا آباد (2) در نقش اصلِ خود بازی می کند با این حال کت و شلوار را به گزیدگانِ عوام نشان داد اما ظاهراً کار سترگش کشف لباس جهان نبود بلکه آن بود که با یقین، یکسره "وجود" (3) این جهان را منکر شد
تا بعدها برکلی با قطعیت جهان ماده را وهم بداند،
ولی مادرمرده آنچه در مورد لباس جهان کشف کرده بود مثل لشگر کشی خشایار شاه به یونان حقیقت داشت فقط بر اساس عادتِ یونانی ها طلا را قلب کرده بود (4) اما شاید، (شاید!) بلد نبود آن را به زبان ساده نمایش دهد، و شاید هم بلد بود اما مثل هر گزیده دیگری به این نتیجه رسیده بود که هیچ تعریفی به مثابه حقیقت پذیرفته نخواهد شد مگر نتیجه ای را نشان دهد یا نشان دهد که ببین این هم نتیجه (5)،
و رسیدن به نتیجه هرچه خوان بیشتری داشته باشد از لحاظ تاریخی هم بهتر است،
و با در نظر گفتن آنکه عین روز روشن بود مردم سیاره یونان و کرات دیگری مثل آمریکا و انگلستان و حتی بورکینافاسو و آنگولا عین مردم ته دنیا قصه را دوست داشتند، برای انحراف از بحث در نتیجه، دیالوگهای نمایشنامه باید لباس روشنفکران را به تن می کردند و نقش دیالوگهای عامه پسند را بازی می کردند
چون آنچه مردم را به سینماها می کشاند در فقدان انجلیا جولی، صدای تق تق تخمه و خنده و خوردن پاپ کورن و بازی کردن اکبر عبدی در نقش زنان است و برعکس ................(6)
و سرآخر گزیدگانی که نشان دادند مثل افلاطون نخبه اند نتیجه گرفتند:
اگرچه عینیت چیزی از جنس پیروزی رادر خود می تواند داشته باشد، نتیجه چندان اهمیتی ندارد،
فقط نباید از یاد برد که به حقیقت دروغ است که مشروعیت می دهد یا برعکس..............
و اگر باز فهم این چیزها سخت باشد چندتا آدم با کلاس را پیدا کنید که بتوانند حرفهای عامه پسند بزنند یا برعکس................
به هر حال حقیقتی که افلاطون کشف کرد آنقدر در طول تاریخ به خارج از میدان بازی تعاریف عامه پسند شوت شد که بعدها بعضی ها نتیجه گرفتند که "جهان لباس به تن دارد" حرف مفت است،
اما این کوتوله های نخبه هنوز که هنوز است نفهمیده اند که از میان چندین هزار حرف مفت، دست بر قضا همین یک حرف مفت حقیقت داشت!
افلاطون می گفت حقیقت "کلی" است (کلی منفرد نیست)، و ماده کلی نیست، زیرا ماده منفرد است...
اِشکال کار این بود که افلاطون درست را نادرست می گفت، اگرنه این جهان، مصالحِ جهانِ تعریف بود و اگر این حرف را (تعریف) را از آدم و عالم می گرفتی، آدم و عالم هیچ نبود حتی اگر برای خودش تا ابد فقط می بود.
به هر حال افلاطون لباس این جهان را کشف کرد و با آنکه وقت تعریف لباس، تعریف را پیچاند و گفت لباسِ زیر جایی در ناکجا آباد (2) در نقش اصلِ خود بازی می کند با این حال کت و شلوار را به گزیدگانِ عوام نشان داد اما ظاهراً کار سترگش کشف لباس جهان نبود بلکه آن بود که با یقین، یکسره "وجود" (3) این جهان را منکر شد
تا بعدها برکلی با قطعیت جهان ماده را وهم بداند،
ولی مادرمرده آنچه در مورد لباس جهان کشف کرده بود مثل لشگر کشی خشایار شاه به یونان حقیقت داشت فقط بر اساس عادتِ یونانی ها طلا را قلب کرده بود (4) اما شاید، (شاید!) بلد نبود آن را به زبان ساده نمایش دهد، و شاید هم بلد بود اما مثل هر گزیده دیگری به این نتیجه رسیده بود که هیچ تعریفی به مثابه حقیقت پذیرفته نخواهد شد مگر نتیجه ای را نشان دهد یا نشان دهد که ببین این هم نتیجه (5)،
و رسیدن به نتیجه هرچه خوان بیشتری داشته باشد از لحاظ تاریخی هم بهتر است،
و با در نظر گفتن آنکه عین روز روشن بود مردم سیاره یونان و کرات دیگری مثل آمریکا و انگلستان و حتی بورکینافاسو و آنگولا عین مردم ته دنیا قصه را دوست داشتند، برای انحراف از بحث در نتیجه، دیالوگهای نمایشنامه باید لباس روشنفکران را به تن می کردند و نقش دیالوگهای عامه پسند را بازی می کردند
چون آنچه مردم را به سینماها می کشاند در فقدان انجلیا جولی، صدای تق تق تخمه و خنده و خوردن پاپ کورن و بازی کردن اکبر عبدی در نقش زنان است و برعکس ................(6)
و سرآخر گزیدگانی که نشان دادند مثل افلاطون نخبه اند نتیجه گرفتند:
اگرچه عینیت چیزی از جنس پیروزی رادر خود می تواند داشته باشد، نتیجه چندان اهمیتی ندارد،
فقط نباید از یاد برد که به حقیقت دروغ است که مشروعیت می دهد یا برعکس..............
و اگر باز فهم این چیزها سخت باشد چندتا آدم با کلاس را پیدا کنید که بتوانند حرفهای عامه پسند بزنند یا برعکس................
به هر حال حقیقتی که افلاطون کشف کرد آنقدر در طول تاریخ به خارج از میدان بازی تعاریف عامه پسند شوت شد که بعدها بعضی ها نتیجه گرفتند که "جهان لباس به تن دارد" حرف مفت است،
اما این کوتوله های نخبه هنوز که هنوز است نفهمیده اند که از میان چندین هزار حرف مفت، دست بر قضا همین یک حرف مفت حقیقت داشت!
افلاطون می گفت حقیقت "کلی" است (کلی منفرد نیست)، و ماده کلی نیست، زیرا ماده منفرد است...
اِشکال کار این بود که افلاطون درست را نادرست می گفت، اگرنه این جهان، مصالحِ جهانِ تعریف بود و اگر این حرف را (تعریف) را از آدم و عالم می گرفتی، آدم و عالم هیچ نبود حتی اگر برای خودش تا ابد فقط می بود.
پی نوشت
1. شاید با برداشت آزاد از این حقیقت در ادبیات سیاسی، مَثل شده باشد که کالیگولا خودش را می دید جنگل را نه!
2. "عالم مُثل"
3. ماده
4. مثل هرودت که تعداد سپاه ایران را در حمله به یونان هربار بیشتر از قبل، قلب می کرد
5. در فرهنگ ما قابل فهم است چون ما همه چیز را در حرف اثبات می کنیم، حتی اثبات پیروزی بعد ازشکست خوردن در میدان بازی را وقتی پایکوبان برای جشن پیروزی به خیابانها می ریزیم
6. مسلم است در این پیچیدگی فلسفی سریالهای آبکی تلویزیون نقش ستون پنجم را در تعطیلی سینماها بازی می کنند"مقاله ها"
1. شاید با برداشت آزاد از این حقیقت در ادبیات سیاسی، مَثل شده باشد که کالیگولا خودش را می دید جنگل را نه!
2. "عالم مُثل"
3. ماده
4. مثل هرودت که تعداد سپاه ایران را در حمله به یونان هربار بیشتر از قبل، قلب می کرد
5. در فرهنگ ما قابل فهم است چون ما همه چیز را در حرف اثبات می کنیم، حتی اثبات پیروزی بعد ازشکست خوردن در میدان بازی را وقتی پایکوبان برای جشن پیروزی به خیابانها می ریزیم
6. مسلم است در این پیچیدگی فلسفی سریالهای آبکی تلویزیون نقش ستون پنجم را در تعطیلی سینماها بازی می کنند"مقاله ها"
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق