2014-09-26، 02:37
ردیف | نام فارسی | معنی اسم |
۱ | هرانوش | دختر آتش، دختری با روی برافروخته، کنایه از دختر زیبا روی |
۲ | هستی | زندگی، وجود، زندگانی |
۳ | هما | پرنده ای با جثه بزرگ که بنا به تصور گذشتگان سایه اش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی می رسد. هما از شخصیتهای شاهنامه بوده و نام دخترگشتاسپ پادشاه کیانی و همچنین نام دختر بهمن اسفندیار ملقب به چهرزاد بوده است. |
۴ | همایون بخت | خوشبخت، کامیاب، خجسته بخت |
۵ | همایون چهر | خوشروی، خوش سیما و زیبا |
۶ | همتا | نظیر، مانند |
۷ | همیشه بهار | گیاهی زینتی یا خودرو با گلهای زرد یا نارنجی که در تمام مدت سال دیده می شود. |
۸ | همیلا | نام ندیمه شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی |
۹ | هنگامه | فوق العاده، شگفت انگیز، عالی، فتنه، آشوب |
۱۰ | هوبخت | خوشبخت |
۱۱ | هوتس | به ضم ت، = آتوسا، نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، همسر داریوش و مادر خشایارشا |
۱۲ | هوتوس | = آتوسا، نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، همسر داریوش و مادر خشایارشا |
۱۳ | هوده | راست، درست |
۱۴ | هور | خور، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی |
۱۵ | هورآفرین | آفریننده خورشید |
۱۶ | هورتاش | (فارسی,ترکی) هور (فارسی) + تاش (ترکی) آنکه چون خورشید نورانی است. |
۱۷ | هورتن | آن که تن و بدنی پاک و درخشان چون خورشید دارد. |
۱۸ | هورچهر | آن که چهره و سیمایی درخشان و نورانی چون خورشید دارد. |
۱۹ | هورخش | آفتاب عالمتاب |
۲۰ | هورداد | داده خورشید |
۲۱ | هوردخت | دختری زیبا چون خورشید |
۲۲ | هوردیس | زیبا و روشن چون خورشید |
۲۳ | هوررخ | هورچهر |
۲۴ | هورزاد | زاده خورشید |
۲۵ | هورزاد | خوب زاده، اصیل، شریف |
۲۶ | هورشاد | مرکب از هور (خورشید) + شاد |
۲۷ | هورشید | خورشید، آفتاب |
۲۸ | هورمهر | خورشید |
۲۹ | هورناز | خورشید زیبا |
۳۰ | هوروش | درخشان و زیبا چون خورشید |
۳۱ | هوزان | نرگس نو شکفته |
۳۲ | هومهر | دوست، یار |
۳۳ | هویار | یار خوب و خوش |
۳۴ | هیلا | پرنده ای شکاری کوچکتر از باز را گویند. |
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق