2014-09-26، 02:51
ردیف | نام فارسی | معنی اسم |
۱ | ناربن | درخت انار |
۲ | ناردانا | ناردانه، دانه انار |
۳ | ناردانه | = ناردانا، دانه انار |
۴ | نارگل | گل انار |
۵ | نارگل | آن که چون گل لطیف و زیبا است. |
۶ | نارملا | شکوفه گل انار،به کسر میم |
۷ | نارمیلا | (اسمی ترکی-فارسی) شکوفه، غنچه، خصوصا شکوفه گل انار |
۸ | نارنج | میوه ای آبدار و ترش، از گونه مرکبات |
۹ | نارو | پرنده ای خوش آواز همانند بلبل |
۱۰ | نارون | درختی خوش اندام و پُربَرگ و سایه دار |
۱۱ | نارین | منسوب به نار، تر و تازه |
۱۲ | ناز | کرشمه، غمزه نام دخترانه |
۱۳ | نازآفرید | آفریده ناز و زیبا |
۱۴ | نازآفرین | مرکب از ناز (زیبا) + آفرین (آفریننده)، نام همسر فتحعلی شاه قاجار |
۱۵ | نازان | فخرکننده، نازکننده |
۱۶ | نازبانو | بانوی زیبا و عشوه گر |
۱۷ | نازبو | ریحان |
۱۸ | نازپری | آنکه مانند پری زیباست، نام دختر پادشاه خوارزم و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی |
۱۹ | نازجهان | موجب نازش و مباهات جهان |
۲۰ | نازخاتون | بانوی زیبا، نام دختر امیر کردستان در زمان پادشاهای الجایتو |
۲۱ | نازدار | آن که رفتاری خوشایند و جذاب دارد، ملوس |
۲۲ | نازدانه | فرزند محبوب پدر و مادر، دردانه |
۲۳ | نازدخت | دختر زیبا و ناز |
۲۴ | نازدلبر | معشوق زیبا و جذاب، نام دختری در منظومه ویس و رامین |
۲۵ | نازرخ | دارای روی زیبا و لطیف |
۲۶ | نازک | نازنین و زیبا |
۲۷ | نازک | محبوب، معشوق، لطیف، ظریف |
۲۸ | نازگل | دختری که مانند گل زیبا و لطیف و ناز است. |
۲۹ | نازگوهر | دارای گوهر زیبا، گوهر و سنگ زیبا و قیمتی |
۳۰ | نازگیتی | موجب نازش و مباهات گیتی |
۳۱ | نازلی | ناز (فارسی) + لی (ترکی) دارای ناز و عشوه، نام یکی از شهرهای ترکیه |
۳۲ | نازمهر | مهرناز، زیبا چون خورشیدن ام اصیل ایرانی |
۳۳ | نازنوش | زیبا و شیرین |
۳۴ | نازنین | بسیار دوست داشتنی، عزیز و گرامی، زیبا و ظریف |
۳۵ | نازنین | زیبا و شیرین |
۳۶ | نازنین چهر | دارای صورتی ظریف، زیبا و دوست داشتنی |
۳۷ | نازی | منسوب به ناز |
۳۸ | نازیاب | از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی |
۳۹ | نازیار | یار زیبا |
۴۰ | نازیلا | دختر طناز و عشوه گر |
۴۱ | نازینه | منسوب به ناز |
۴۲ | ناژین | درخت نارون |
۴۳ | نافه | ماده ای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید. |
۴۴ | ناکتا | ناک (در گویش مازندران نوعی گلابی شیرین) + تا، شیرین مثل گلابی |
۴۵ | نانا | پدر و مادر، نعناع |
۴۶ | نانیسا | نام روستایی در نزدیکی مراغه |
۴۷ | ناوه | نام روستایی در نزدیکی خرم آباد |
۴۸ | ناهید | زهره، آناهیتا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دیگر کتایون همسر گشتاسپ پادشاه کیانی |
۴۹ | نایریکا | از اسامی قدیمی ایرانی |
۵۰ | نرجس خاتون | مرکب از نرجس (نرگس) و خاتون، لقب مادر حضرت مهدی عج الله فرجه الشریف |
۵۱ | نرسا | در اساطیر زوروانیه نام یکی از خدایان |
۵۲ | نرگس | (گرفته شده از یونانی) ، گلی خوشبو و زینتی با گلبرگ های سفید و زرد |
۵۳ | نرمین | منسوب به نرم، لطیف، مهربان |
۵۴ | نساک | نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی |
۵۵ | نستر | نام راهبی همزمان با انوشیروان پادشاه ساسانی |
۵۶ | نسترن | گلی شبیه رز به رنگهای صورتی، سفید و زرد |
۵۷ | نسرین | گلی به رنگ زرد یا سفید و خوشبو که یکی از گونه های نرگس است. |
۵۸ | نسرین مهر | زیبا و درخشان چون گل نسرین و خورشید |
۵۹ | نسرین نوش | زیبا چون گل نسرین و شیرین چون عسل، نام دختر پادشاه سقلاب و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی |
۶۰ | نقره | فلزی گرانبها، نرم و سفید که در ساختن زیورآلات، آینه، و… به کار می رود. |
نوشته شده توسط میهن دوست | لینک ثابت | نظر بدهید
ادامه نام دختران ایرانی که با ( ن) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 9:52
۶۱ | نکیسا | نام موسیقیدان مشهور در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی |
۶۲ | نگار | نقش، تصویر، زیور، زینت، دختر یا زن زیباروی |
۶۳ | نگارا | بانوی زیبا، دختر خوش چهره، کنایه از محبوب است. |
۶۴ | نگاربسته | نقشی که زنان با حنا بر دست و پای خود می بندند. نام اصیل فارسی |
۶۵ | نگارشید | نقش و نگار درخشان |
۶۶ | نگاره | نقش، شکل، تصویر |
۶۷ | نگارین | زیبا، آراسته، مزین |
۶۸ | نگین | سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر، گوشواره، و جز آنها کار می گذارند. |
۶۹ | نگینه | نگین + های تشبیه،مانند نگین |
۷۰ | نوا | صدای آهنگین، نغمه،آواز، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی |
۷۱ | نواآفرین | آفریننده نغمه و آواز |
۷۲ | نوازش | از روی مهربانی دست بر سر کسی کشیدن، چیزی را به آرامی و پیاپی لمس کردن، مهربانی و لطف، تسلی دادن و دلجویی کردن |
۷۳ | نوباوه | کودک یا نوجوان، میوه ای که تازه رسیده باشد، میوه تازه و نورس |
۷۴ | نوبر | تر و تازه و جدید، شاداب نام پارسی |
۷۵ | نوبهار | آغاز فصل بهار، فصل بهار، نام آتشکده ای در بلخ |
۷۶ | نورسته | تازه روییده، جوان، تازه بالغ شده |
۷۷ | نوژان | درخت صنوبر و کاج |
۷۸ | نوش آفرید | آفریده بی مرگ، آفریده جاوید |
۷۹ | نوش آفرین | جاویدان آفریده شده |
۸۰ | نوش آگین | به شهد و شکر آویخته، نوشین |
۸۱ | نوش لب | دارای لبی شیرین، شیرین لب |
۸۲ | نوشا | نیوشا، شنوا، شنونده |
۸۳ | نوشابه | آب گوارا، نام پادشاهی در سرزمین بردع |
۸۴ | نوشاد | نام شهری که زیبارویان آن معروف بوده اند. |
۸۵ | نوشان | نوشنده |
۸۶ | نوشزاد | زاده جاوید، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر انوشیروان پادشاه ساسانی |
۸۷ | نوشناز | دارای ناز و غمزه شیرین |
۸۸ | نوشه | انوشه،جاوید، زنده، شاد، خوشحال، خرم، گوارا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهرام بهرامیان و خواهر نرسی پادشاه ساسانی |
۸۹ | نوشید | مرکب از نو (تازه) + شید (خورشید)، نام مادر مانی دین آور معروف ایرانی |
۹۰ | نوشین | شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار |
۹۱ | نوشین لب | نوش لب، دارای لبی شیرین، شیرین لب |
۹۲ | نوشینه | نوشین،شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار |
۹۳ | نوگل | گلی که تازه شکفته شده است، دختر جوان |
۹۴ | نهال | درخت یا درختچه نورس که تازه نشانده شده است. |
۹۵ | نیاز | حاجت،احتیاج |
۹۶ | نیالا | نام روستایی اطراف ساری |
۹۷ | نیایش | دعا به درگاه خداوند، ستایش، عبادت، پرستش و احترام نسبت به کسی |
۹۸ | نیتا | |
۹۹ | نیسا | نام همسر پادشاه کاپادوکیه |
۱۰۰ | نیک آفرید | آفریده خوب و نیکو |
۱۰۱ | نیک آفرین | آفریننده نیکی و خوبی |
۱۰۲ | نیک اختر | دارای ستاره و طالع خوب و خوش، خوشبخت، سعادتمند |
۱۰۳ | نیک تاج | آن که تاج نیکو و خوب دارد. |
۱۰۴ | نیک تاش | (فارسی,ترکی) : نیک (فارسی) + تاش (ترکی) همتا و مانند نیکان |
۱۰۵ | نیک چهر | نیک چهره، خوبرو، نیکوروی، زیبا |
۱۰۶ | نیک چهره | نیکچهر،خوبرو، نیکوروی، زیبا |
۱۰۷ | نیک دخت | دختر خوب و نیکو |
۱۰۸ | نیک رخسار | آن که دارای چهره ای پاک و زیباست. |
۱۰۹ | نیک مهر | آن که دارای محبتی کامل و شایسته است. |
۱۱۰ | نیک یار | دوست مشفق |
۱۱۱ | نیکا | چه خوب است، خوشا، نام رودی در شمال ایران |
۱۱۲ | نیکتا | خوب، نیکو |
۱۱۳ | نیکناز | آن که دارای عشوه و غمزه ای خوب و نیکوست. |
۱۱۴ | نیکو | خوب، زیبا اسم فارسی زیبا |
۱۱۵ | نیلا | نیل (سنسکریت) + ا (فارسی) به رنگ نیل، نیلی |
۱۱۶ | نیلاب | مجازا آبی ملایم و آرامش بخش. نام قدیم شهر جندی شاپور، همچنین مایعی آبی رنگ که در رنگرزی کاربرد دارد را می نامند. نام پسر |
۱۱۷ | نیلرام | اسم فرشته نگهبان برف و باران و تگرگ |
۱۱۸ | نیلگون | نیل (سنسکریت) + گون (فارسی) به رنگ نیل، کبود، لاجوردی |
۱۱۹ | نیلیا | به زنگ نیلی ، منسوب به نیلی ، مرکب از نیلی و الف نسبت |
۱۲۰ | نیمتاج | نیم (فارسی) + تاج (فارسی) تاج کوچک آراسته به جواهر |
۱۲۱ | نیوان | نیواندخت،نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی |
۱۲۲ | نیواندخت | نیوان، نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی |
۱۲۳ | نیوشا | شنوا، شنونده |
۱۲۴ | نیووند | نام گیاهی می باشد. |
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق