2014-09-26، 02:59
ردیف | نام فارسی | معنی اسم |
۱ | کاشین | نام محله در شمال ایلام |
۲ | کامه | خواسته، آرزو، مراد، هدف، خواهش |
۳ | کامیشا | خوشحال، سرزنده، خوش بیان، ترکیب مغلوب و تغییر یافته “شادکام” |
۴ | کاناز | چوب ریشه خوشه خرما اسم اصیل ایرانی |
۵ | کانی | (اسم فارسی – کردی) چشمه آب، کنایه از تازگی و نشاط و طراوت است. |
۶ | کتایون | = کسایون، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، اسم یکی از دختران قیصر روم و نیز همسر گشتاسپ پادشاه کیانی. |
۷ | کرا | اسم همسر مولانا جلال الدین بلخی |
۸ | کرانه | ساحل، گوشه، کنار، سو، جهت |
۹ | کرشمه | ناز، غمزه، عشوه |
۱۰ | کسایون | = کتایون، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه دختر قیصر روم و همسر گشتاسپ پادشاه کیانی |
۱۱ | کشم | اسم دختر فرهاد پادشاه اشکانی |
۱۲ | کشور | سرزمینی دارای مرزهای مشخص که از سایر سرزمین ها جدا شده است. |
۱۳ | کلاله | بخشی از گل که برای جذب دانه های گرده، نگه داشتن و رویاندن آنها و تولید میوه است، زلف، کاکل |
۱۴ | کمانه | منسوب به کمان |
۱۵ | کمند | دام، کنایه از گیسو |
۱۶ | کوشانه | مونث کوشان، دختر ساعی، بانوی تلاشکر |
۱۷ | کوشک | کاخ، قصر، اسم دختر ایرج (پسر فریدون پادشاه پیشدادی) |
۱۸ | کوهینه | پونه |
۱۹ | کهربا | نام صمغی سخت شده و زرد رنگ که خاصیت جاذبه دارد. |
۲۰ | کهسار | کوهسار، جایی که دارای کوههای متعدد است. Farsi names |
21 | کی آفرید | مرکب از کی (پادشاه) + آفرید (آفریده) = کسی که شاه آفریده شده. |
۲۲ | کی آفرین | آفریننده پادشاه |
۲۳ | کی بانو | بانوی شاه، زنی که همه از او حساب می برند. |
۲۴ | کی دخت | دختر پادشاه |
۲۵ | کیادخت | دختر پادشاه |
۲۶ | کیارا | اندوه و ملالت، میل شدید به خوردن انواع خوردنی جات |
۲۷ | کیان بانو | ملکه |
۲۸ | کیاندخت | دختری از نسل شاهان، شاهزاده |
۲۹ | کیانه | منسوب به کیان، پادشاهی |
۳۰ | کیمیا | اکسیر، هر چیز نایاب و دست نیافتنی، افسون |
۳۱ | کیناز | به کسر کاف، موجب افتخار پادشاه، دختری که پادشاه نازکش اوست، بانویی که در بین بزرگان عزیز است. |
۳۲ | کیوان دخت | مرکب از کیوان (نام ستاره ای) + دخت (دختر) |
۳۳ | کیهان دخت | مرکب از کیهان (دنیا) + دخت (دختر) |
۳۴ | کیهانه | = کیهان، جهان هستی، دنیا، گیتی |
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق