2014-09-26، 03:17
نام دختران ایرانی که با (خ) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:33
ردیف | اسم فارسی | معنی نام |
1 | خاتون | لقب همسر خاقان چین که انوشیروان دختر او را به همسری انتخاب کرد، لقب زنان اشرافی، بصورت پسوند همراه نام ها می آید و اسم جدیدی می سازد مثل: نرگس خاتون |
2 | خاتونک | خاتون (بانو) + ک، بانوی کوچک، نام روستایی در نزدیکی شیراز |
3 | خارا | نوعی سنگ آذرین، اسم یکی از گوشه های موسیقی ایرانی |
4 | خارک | نوعی خرمای زرد و خشک |
5 | خاره | خارا |
6 | خانم گل | خانم (ترکی) + گل (فارسی) زنی که از لطیف و زیبا چون گل است. |
7 | خاور | مشرق |
8 | ختا | نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است. |
9 | ختن | نام شهری در ترکستان شرقی و گاهی هم به تمام ترکستان چین اطلاق شده است. |
10 | خجسته | مبارک، فرخنده، سعادتمند، خوشبخت |
11 | خرام | رفتاری همراه با ناز و زیبایی، وفای به وعده، خبرخوش، مژده |
12 | خرامان | آن که با ناز و تکبر راه می رود. |
13 | خرشا | خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی |
14 | خرم بانو | بانوی شاد و خوشحال |
15 | خرم بهار | آن که چون بهار خرم و با طراوت است ، نام دختر فتحعلی شاه قاجار |
16 | خرم گل | آن که چون گل خرم و با طراوت است.farsi girl names |
17 | خرمچهر | آن که چهره ای شاداب و با طراوت دارد. |
18 | خرمدخت | دختر شاد و با طراوت |
19 | خرمن | توده غله درو شده، توده و مقدار انبوه از هر چیز |
20 | خرمناز | زیبا و با طراوت اسم دختر فارسی |
21 | خرمه | نام همسر مزدک |
22 | خزان | نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان، پاییز |
23 | خندان چهر | آن که چهره ای خندان و متبسم دارد |
24 | خندان گل | آن که چون گل شاداب و باطراوت است. |
25 | خوبیار | یارخوب |
26 | خوردیس | مانند خورشید، درخشان |
27 | خورشید | کره ی سوزان، درخشان که زمین و سایر سیاره های منظومه شمسی حول آن می گردند و نور، گرما و انرژی منظومه شمسی از آن است، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی |
28 | خورشیدبانو | مرکب از خورشید + بانو( ملکه) |
29 | خورشیددخت | مرکب از خورشید + دخت( دختر) |
30 | خورشیدرخ | آن که چهره اش چون خورشید می درخشد |
31 | خورشیدفر | آن که شکوه و جلالی چون خورشید دارد. |
32 | خورشیدمهر | آن که مهر و محبتی چون خورشید دارد.نام اصیل فارسی |
33 | خوروش | تابان و درخشان چون خورشید |
34 | خوشاب | آبدار و ترو تازه ، جواهر تابان و درخشان |
35 | خوشه | تعدادی دانه میوه یا گل که به محوری متصل باشند، دسته ای از ستارگان که به نظر می رسد خواص مشترکی دارند، نام ششمین صورت فلکی که به شکل دوشیزه ای که خوشه گندم به دست است. |
36 | خوشین | خوش و زیبا |
نوشته شده توسط میهن دوست | لینک ثابت | آرشیو نظرات
نام دختران ایرانی که با (ح) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:32
● نام دختر فارسی اصیل که با حرف ح شروع شود وجود ندارد.
نوشته شده توسط میهن دوست | لینک ثابت | آرشیو نظرات
نام دختران ایرانی که با (چ) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:30
ردیف | اسم فارسی | معنی نام |
۱ | چالی | پرنده ای بزرگ تر از گنجشک |
۲ | چامه | شعری که با آواز خوانده می شود. |
۳ | چرمه | اسب سفید |
۴ | چشمه | جایی که آب زیرزمینی در آن به طور طبیعی در سطح زمین ظاهر می شود. |
۵ | چکامه | شعر، قصیده |
۶ | چکاوک | پرنده ای خوش آواز و کمی بزرگ تر از گنجشک که تاج بر سر دارد. |
۷ | چکاوه | = چکاوک |
۸ | چلچله | پرستو |
۹ | چمان | کسیکه یا چیزی که با ناز حرکت می کند، خرامان |
۱۰ | چمانه | پیاله شراب |
۱۱ | چمن | گروهی از گیاهان علفی پایا و کوتاه، زمین سبز و خرم |
۱۲ | چمن آرا | زینت دهنده باغ، باغبان، آنچه موجب زیبایی و آراستگی باغ و بوستان است.نام فارسی دختر |
۱۳ | چمن افروز | آن که یا آنچه زینت دهنده چمن است، تاج خروس، نام چند نوع گیاه علفی که گل آذین قرمز رنگ آن ها به شکل تاج خروس است. |
۱۴ | چمن چهر | کسی که چهره ای زیبا چون باغ و بوستان دارد. نام ایرانی اصیل |
۱۵ | چهرآرا | آراینده چهره |
۱۶ | چهراب | دارای چهره ای روشن و لطیف چون آب |
۱۷ | چهرافروز | مرکب از چهر (صورت) + افروز (افروزنده، روشن کننده) |
۱۸ | چهرزاد | لقب هما، دختر بهمن از شخصیت های شاهنامه فردوسی |
۱۹ | چهرفروز | چهرافروز |
۲۰ | چهرک | نام شخصی در کتیبه کعبه زرتشت که از ولازمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی بوده است. farsi girl names |
21 | چهرمینو | آن که چهره ای زیبا چون بهشت دارد. |
۲۲ | چهره | صورت، سیما |
۲۳ | چهره گل | آن که چهره ای زیبا چون گل دارد. |
۲۴ | چهل چراغ | چلچراغ |
۲۵ | چیترا | نژاد |
۲۶ | چیستا | نام فرشته دانش و معرفت، اسم زیبای فارسی |
۲۷ | چیلانه | درخت عناب |
نوشته شده توسط میهن دوست | لینک ثابت | آرشیو نظرات
نام دختران ایرانی که با (ج) شروع می شوند[size=7pt]دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 8:28
ردیف | اسم فارسی | معنی نام |
۱ | جاسمین | = یاسمین (یاسمن)؛ گلی زینتی با گل های درشت و معطر با رنگ های سفید، زرد و قرمز |
۲ | جان نواز | آرامش دهنده جان، نوازش کننده جان، محبوب نام فارسی |
۳ | جانآرام | آرام کننده جان، باعث آرامش، آرامش بخش روان |
۴ | جانا | جان + ا = ای جان، ای عزیز |
۵ | جانان | محبوب، معشوق |
۶ | جانانه | محبوب، معشوق، نزدیکتر از جان |
۷ | جانبانو | بانویی که همانند جان عزیز است. |
۸ | جاندخت | دختری که چون جان عزیز است. نام زیبای دخترانه |
۹ | جریره | از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر پیران ویسه، همسر سیاوش و مادر فرود |
۱۰ | جمدخت | جم (پادشاه بزرگ) + دخت (دختر) = شاهزاده |
۱۱ | جوانه | اندام نورس، فشرده، و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد، جوان |
۱۲ | جوهر | گوهر اسم دختر |
۱۳ | جهان آذر | مرکب از جهان (عالم، گیتی) + آذر (آتش) |
۱۴ | جهان آسا | موجب آسایش و آرامش مردم جهان |
۱۵ | جهان آوا | مرکب از جهان (عالم، گیتی) + آوا (صدا، بانگ) |
۱۶ | جهان افروز | روشن کننده جهان، نور دنیا |
۱۷ | جهان بانو | بانوی جهانیان |
۱۸ | جهان خاتون | خاتون جهانیان، بانوی جهانیان، بانوی شاعر ایرانی در قرن هشتم |
۱۹ | جهان ماه | آن که در جهان چون ماه می درخشد، زیبا |
۲۰ | جهان ناز | آن که موجب فخر و مباهات جهان است و دنیا به وجودش می نازد. Persian girl names |
21 | جهانتاب | روشنایی دهنده به جهان، روشن کننده عالم |
۲۲ | جهاندخت | مرکب از جهان (عالم، گیتی) + دخت (دختر) |
۲۳ | جهانرخ | مرکب از جهان (عالم، گیتی) + رخ (چهره، صورت) |
۲۴ | جیحون | نام رودخانه ای است واقع در آسیای میانه. |
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق