2014-10-08، 01:12
29 فروردین از کتاب اندیشه امروز aday at a time
در طول دوران اعتياد تصور من از زندگي شبيه به يك تابلوي نقاشي بود كه در گوشه وكنار آنتنها نگراني، ترس و وحشت تصوير شده بود. روزهاي من تماماً غمگين وفكرهاي من همه خاكستري بودند. ترسهاي نامعلومي تمام ذهنيت مرا انباشته بودبطوركيه هيچ تصوير روشني از اينكه كه هستم و كجا هستم و چرا هستم نداشتم. دلمبراي آن احساسها تنگ نشده است. امروز گام به گام ميآموزم كه ميتوانم آزاد باشمبراي حس كردن و براي بودن.آيا من بخاطر زندگي جديد خود سپاسگزار هستم؟ امروز آيا بخاطر زنده بودن «پاك بودن» و هشيار بودن از خداوند تشكر كردهام؟ من آرامشي را كه متعاقب زندگي وحشت بار گذشته بدست آوردهام پاس ميدارم. منتلاش خواهم كرد كه عشق، محبت و دوستي را جايگزين ترس، نفرت و نااميديگردانم. ميدانم كه دوستي و برادري زندگي جديد مرا لبريز خواهد كرد واحساسات منفي روز به روز كمتر و كم رنگتر خواهد شد.
«پايان شب سيه سفيد است»
در طول دوران اعتياد تصور من از زندگي شبيه به يك تابلوي نقاشي بود كه در گوشه وكنار آنتنها نگراني، ترس و وحشت تصوير شده بود. روزهاي من تماماً غمگين وفكرهاي من همه خاكستري بودند. ترسهاي نامعلومي تمام ذهنيت مرا انباشته بودبطوركيه هيچ تصوير روشني از اينكه كه هستم و كجا هستم و چرا هستم نداشتم. دلمبراي آن احساسها تنگ نشده است. امروز گام به گام ميآموزم كه ميتوانم آزاد باشمبراي حس كردن و براي بودن.آيا من بخاطر زندگي جديد خود سپاسگزار هستم؟ امروز آيا بخاطر زنده بودن «پاك بودن» و هشيار بودن از خداوند تشكر كردهام؟ من آرامشي را كه متعاقب زندگي وحشت بار گذشته بدست آوردهام پاس ميدارم. منتلاش خواهم كرد كه عشق، محبت و دوستي را جايگزين ترس، نفرت و نااميديگردانم. ميدانم كه دوستي و برادري زندگي جديد مرا لبريز خواهد كرد واحساسات منفي روز به روز كمتر و كم رنگتر خواهد شد.
«پايان شب سيه سفيد است»
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست