2014-10-08، 08:26
يكي از كيفيتهاي اساسي حقيقت اين است كه حقيقت انتقال ناپذير است.
حقيقت من نمي تواند حقيقت تو شود. همين كه آنرا به تو بدهم به دروغ تبديل مي شود. به اين مي ماند كه درختي را از ريشه بيرون بكشي. همين كه درخت از ريشه بيرون كشيده شود خواهد مرد، زيرا درخت فقط وقتي زنده است كه ريشه دوانده باشد. و درخت حقيقت را نمي توان از جايي به جاي ديگر منتقل ساخت.
تو نمي تواني آنرا در خاك ديگري بكاري. هر كس بايد حقيقت خود را كشف كند.
بلي ممكن است اگر براي ديگران ممكن است چرا براي من نباشد؟
معنا فقط از تجربه بر مي خيزد.
«اُشو»
حقيقت من نمي تواند حقيقت تو شود. همين كه آنرا به تو بدهم به دروغ تبديل مي شود. به اين مي ماند كه درختي را از ريشه بيرون بكشي. همين كه درخت از ريشه بيرون كشيده شود خواهد مرد، زيرا درخت فقط وقتي زنده است كه ريشه دوانده باشد. و درخت حقيقت را نمي توان از جايي به جاي ديگر منتقل ساخت.
تو نمي تواني آنرا در خاك ديگري بكاري. هر كس بايد حقيقت خود را كشف كند.
بلي ممكن است اگر براي ديگران ممكن است چرا براي من نباشد؟
معنا فقط از تجربه بر مي خيزد.
«اُشو»
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق