2014-10-09، 04:58
در خيالات خودم در زير باراني که نيست !!!!
ميرسم با تو به خانه ، از خياباني که نيست !!!!
مي نشيني روبرويم ، خستگي در مي کني
چاي مي ريزم برايت ، توي فنجاني که نيست !!!!
بازمي خندي و مي پرسي که حالت بهتر است ؟
باز مي خندم که خيلي ، گر چه مي داني که نيست !!!!
شعر مي خوانم برايت ، واژه ها گل مي کنند
ياس و مريم مي گذارم توي گلداني که نيست !!!!
چشم مي دوزم به چشمت ، مي شود آيا کمي
دستهايم را بگيري ، بين دستاني که نيست ؟!!!!
وقت رفتن مي شود ، با بغض مي گويم نرو
پشت پايت اشک مي ريزم ، روي ايواني که نيست !!!!
مي روي و خانه لبريز از نبودت مي شود
باز تنها مي شوم ، با ياد مهماني که نيست !!!!
بعد تو اين کار هرروز من است
باور اين که نباشي ، کار آساني که نيست !!!!
ميرسم با تو به خانه ، از خياباني که نيست !!!!
مي نشيني روبرويم ، خستگي در مي کني
چاي مي ريزم برايت ، توي فنجاني که نيست !!!!
بازمي خندي و مي پرسي که حالت بهتر است ؟
باز مي خندم که خيلي ، گر چه مي داني که نيست !!!!
شعر مي خوانم برايت ، واژه ها گل مي کنند
ياس و مريم مي گذارم توي گلداني که نيست !!!!
چشم مي دوزم به چشمت ، مي شود آيا کمي
دستهايم را بگيري ، بين دستاني که نيست ؟!!!!
وقت رفتن مي شود ، با بغض مي گويم نرو
پشت پايت اشک مي ريزم ، روي ايواني که نيست !!!!
مي روي و خانه لبريز از نبودت مي شود
باز تنها مي شوم ، با ياد مهماني که نيست !!!!
بعد تو اين کار هرروز من است
باور اين که نباشي ، کار آساني که نيست !!!!
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم