2014-10-16، 02:22
![[تصویر: 7.gif]](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/other/1/7.gif)
![[تصویر: 7.gif]](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/other/1/7.gif)
![[تصویر: 7.gif]](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/other/1/7.gif)
![[تصویر: 7.gif]](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/other/1/7.gif)
![[تصویر: 7.gif]](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/other/1/7.gif)
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت.تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا !همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنینبود:خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم .با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را باهم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی...
البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند …!!!
پروردگارا ! از حمایت بیکرانت بی نهایت سپاسگزارم !!