2014-10-16، 08:16
نمیتواني بھ طور طبیعي نفس
بكشي. خارج از ھر موضوع دیگر، حتي تنفس تو غیرطبیعي است. نمیتواني عمیقاً
تنفس كني، چون جامعھ بھ تو اجازه تنفس عمیق را نمیدھد.
نفس عمیق بكش، چون با تنفس عمیق نمیتواني غرایز خود را سركوب كني. اگر
بخواھي چیزي را سركوب كني، میتواني تغییر تنفس را در خودت مشاھده كني.
اگر عصباني ھستي و میخواھي آن را درخودت سركوب كني چھ خواھي كرد؟
فوراً نفس كشیدن را قطع میكني. با خشم تنفس عمیق میشو
د. چون خشم نیاز بھ
جریان خون تند در تو دارد. خشم اكسیژن بیشتري لازم دارد، خشم بھ تغییراتي
شیمیایي درون تو نیاز خواھد داشت و با تنفس این تغییرات اتفاق مي اُفتد. بنابراین
وقتي احساس خشم كردي و خواستي آنرا سركوب كني نمیتواني طبیعي نفس
بكشي، نفس كوتاه میكشي.
بھ كودك نگاه كن و بھ او بگو ھیچ كاري نكند. بلافاصلھ تنفس او كم عمق میشود،
نمیتواند بطور عمیق تنفس كند. چون اگر نفس عمیق بكشد نمیتواند بھ حرف تو
گوش كند، آنچھ را خواھد كرد كھ میخواھد. از اینرو ھیچكس حتي نفس عمیق
نمیكشد. اگر نفس عمیق بكشي مركز جنسي تو از درون تحریك میشود و جامعھ با
این مخالف است. كوتاه نفس بكش، نفس كم عمق. عمیق نرو، آنگاه مركز جنسي
مورد اصابت قرار نمیگیرد!
در حقیقت انسان متمدن از انزال جنسي عمیق ناتوان است. چون نمیتواند عمیق
نفس بكشد. در عشق ورزي تنفس تو باید آنقدر عمیق باشد كھ كل بدن درگیر شود،
درغیر اینصورت بھ انزال نمیرسي و احساس ناكامي میكني. خیلي ھا میگویند:
لذتي در سكس نیست، ما دائماً آن را مثل یك عمل مكانیكي انجام میدھیم و فقط
انرژي ھدر میشود. پس از آن احساس ناكامي و افسردگي میكنیم. علت سكس
نیست، علت فقط این است كھ آنھا بھ طور كامل وارد آن نمیشوند. موضعي میشود
و فقط مني رھا میشود. آنگاه احساس سستي میكنند و چیزي از آن حاصل نمیشود.
اگر كل بدن مثل یك جاندار درگیر شود، اگر ھر سلول بدن برانگیختھ شده و شروع
بھ ارتعاش كند، اگر كل بدن مثل نیرویي الكتریكي حساس و متحرك شود، اگر بي
نفس شوي، بي سر شوي و فكر نباشد، اگر تو بدني باشي كھ در یك ریتم حركت
میكند و میلرزد، آنگاه لذتي عمیق از آن خواھي داشت، احساس آرامش میكني و بھ
معني واقعي ارضا میشوي.
ولي این نمیتواند اتفاق بیفتد، چون تو نمیتواني نفس عمیق بكشي. تو خیلي ھراساني
. . . بھ بدن نگاه كن، بدن دو قطب دارد. یك قطب سَر توست كھ براي ورود است.
قطب بالایي براي ورود غذا، ھوا، برداشتھا، افكار و چیزھاي دیگر است. تو از
قطب بالایي میگیري. این یك قطب است. قسمت پایین بدن براي رھا كردن است،
براي ورود نیست. نمیتواني چیزي از قسمت پایین بگیري. پایین بدن براي رھا
كردن است، براي راحت شدن. از بالا میگیري و از پایین آنرا رھا میكني.
ولي آدم متمدن فقط میگیرد و این تولید بیماري میكند، دیوانھ میشوي. درست مثل
این است كھ غذا بخوري و بھ انبار كردن آن ادامھ دھي، ھرگز دفع نكني. دیوانھ
میشوي. قطب دیگر باید مورد استفاده قرار گیرد
جریان خون تند در تو دارد. خشم اكسیژن بیشتري لازم دارد، خشم بھ تغییراتي
شیمیایي درون تو نیاز خواھد داشت و با تنفس این تغییرات اتفاق مي اُفتد. بنابراین
وقتي احساس خشم كردي و خواستي آنرا سركوب كني نمیتواني طبیعي نفس
بكشي، نفس كوتاه میكشي.
بھ كودك نگاه كن و بھ او بگو ھیچ كاري نكند. بلافاصلھ تنفس او كم عمق میشود،
نمیتواند بطور عمیق تنفس كند. چون اگر نفس عمیق بكشد نمیتواند بھ حرف تو
گوش كند، آنچھ را خواھد كرد كھ میخواھد. از اینرو ھیچكس حتي نفس عمیق
نمیكشد. اگر نفس عمیق بكشي مركز جنسي تو از درون تحریك میشود و جامعھ با
این مخالف است. كوتاه نفس بكش، نفس كم عمق. عمیق نرو، آنگاه مركز جنسي
مورد اصابت قرار نمیگیرد!
در حقیقت انسان متمدن از انزال جنسي عمیق ناتوان است. چون نمیتواند عمیق
نفس بكشد. در عشق ورزي تنفس تو باید آنقدر عمیق باشد كھ كل بدن درگیر شود،
درغیر اینصورت بھ انزال نمیرسي و احساس ناكامي میكني. خیلي ھا میگویند:
لذتي در سكس نیست، ما دائماً آن را مثل یك عمل مكانیكي انجام میدھیم و فقط
انرژي ھدر میشود. پس از آن احساس ناكامي و افسردگي میكنیم. علت سكس
نیست، علت فقط این است كھ آنھا بھ طور كامل وارد آن نمیشوند. موضعي میشود
و فقط مني رھا میشود. آنگاه احساس سستي میكنند و چیزي از آن حاصل نمیشود.
اگر كل بدن مثل یك جاندار درگیر شود، اگر ھر سلول بدن برانگیختھ شده و شروع
بھ ارتعاش كند، اگر كل بدن مثل نیرویي الكتریكي حساس و متحرك شود، اگر بي
نفس شوي، بي سر شوي و فكر نباشد، اگر تو بدني باشي كھ در یك ریتم حركت
میكند و میلرزد، آنگاه لذتي عمیق از آن خواھي داشت، احساس آرامش میكني و بھ
معني واقعي ارضا میشوي.
ولي این نمیتواند اتفاق بیفتد، چون تو نمیتواني نفس عمیق بكشي. تو خیلي ھراساني
. . . بھ بدن نگاه كن، بدن دو قطب دارد. یك قطب سَر توست كھ براي ورود است.
قطب بالایي براي ورود غذا، ھوا، برداشتھا، افكار و چیزھاي دیگر است. تو از
قطب بالایي میگیري. این یك قطب است. قسمت پایین بدن براي رھا كردن است،
براي ورود نیست. نمیتواني چیزي از قسمت پایین بگیري. پایین بدن براي رھا
كردن است، براي راحت شدن. از بالا میگیري و از پایین آنرا رھا میكني.
ولي آدم متمدن فقط میگیرد و این تولید بیماري میكند، دیوانھ میشوي. درست مثل
این است كھ غذا بخوري و بھ انبار كردن آن ادامھ دھي، ھرگز دفع نكني. دیوانھ
میشوي. قطب دیگر باید مورد استفاده قرار گیرد
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق