2014-10-16، 08:20
"...نود سال قبل در هند "نانی" (مادربزرگ اشو) شهامت عاشق شدن را داشته.وی تا 24 سالگی مجرد باقی ماند.این بسیار عجیب بود.یکبار از او پرسیدم که چرا اینقدر طولانی مجرد مانده بود؟!او زنی بسیار زیبا بود،به شوخی گفتم که حتا شاه "چاتارپور" ،ایالتی
که "خاجو راهو" قرار دارد،هم می بایست عاشق او شده باشد.
او گفت: این عجیب است که تو می باید به آن اشاره کنی چون وی واقعن هم عاشق شده بود.من او را رد کردم و نه فقط او را بلکه بسیاری دیگر را نیز. در آن روزها در هند،دختران به هنگام هفت سالگی مزدوج بودند،یا حداکثر در سن نه سالگی می بایست ازدواج می کردند،فقط از ترس عاشق شدن! اگر مسن تر بودند ممکن بود عاشق شوند. اما پدربزرگم یک شاعر بود،سروده هایش هنوز هم در "خاجو راهو" و روستاهای نزدیک آن خوانده می شود. وی اصرار داشت که تنها موافقت دخترش شرط است،در غیر اینصورت او را به هیچ کسی نخواهد داد..."
اینک برکه ای کهن(خاطرت اشو 1931-1951) -ص 60 نسخۀ چاپی
ترجمه:سیروس سعدوندیان
او گفت: این عجیب است که تو می باید به آن اشاره کنی چون وی واقعن هم عاشق شده بود.من او را رد کردم و نه فقط او را بلکه بسیاری دیگر را نیز. در آن روزها در هند،دختران به هنگام هفت سالگی مزدوج بودند،یا حداکثر در سن نه سالگی می بایست ازدواج می کردند،فقط از ترس عاشق شدن! اگر مسن تر بودند ممکن بود عاشق شوند. اما پدربزرگم یک شاعر بود،سروده هایش هنوز هم در "خاجو راهو" و روستاهای نزدیک آن خوانده می شود. وی اصرار داشت که تنها موافقت دخترش شرط است،در غیر اینصورت او را به هیچ کسی نخواهد داد..."
اینک برکه ای کهن(خاطرت اشو 1931-1951) -ص 60 نسخۀ چاپی
ترجمه:سیروس سعدوندیان
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق