2014-10-17، 12:21
پادشاهي تخته سنگي را در وسط جاده قرار داد و براي اينكه عكس العمل مردم را ببيند خودشو در جايي مخفي كرد . بعضي از بازرگانان و نديمان و ثروتمندان بي تفاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند ، بسياري هم غر و لند ميكردند : كه اين چه شهري ست ..با اين وجود هيچكس تخته سنگ را از وسط راه بر نمي داشت !!..
نزديك غروب يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزي بود ، بارهايش را به زمين گذشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آنرا كناري قرار داد ، ناگهان كيسه اي را كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود .باز كرد و داخل آن سكه هاي زر وطلا و يك يادداشت پيدا كرد !!!!!..
پادشاه در آن يادداشت نوشته بود : هر سد و مانعي ميتواند يك شانس براي تغيير زندگي باشد . زندگي عمل كردن است ...همت ميخواهد ..
اين شكر نيست كه چاي را شيرين ميكند ، بلكه خركت قاشق چايخوري است كه باعث شيرين شدن چايي ميشود .
نزديك غروب يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزي بود ، بارهايش را به زمين گذشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آنرا كناري قرار داد ، ناگهان كيسه اي را كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود .باز كرد و داخل آن سكه هاي زر وطلا و يك يادداشت پيدا كرد !!!!!..
پادشاه در آن يادداشت نوشته بود : هر سد و مانعي ميتواند يك شانس براي تغيير زندگي باشد . زندگي عمل كردن است ...همت ميخواهد ..
اين شكر نيست كه چاي را شيرين ميكند ، بلكه خركت قاشق چايخوري است كه باعث شيرين شدن چايي ميشود .
خدا را دوست دارم ....
*********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند ....