2014-11-08، 03:10
چرا این جا هستیم ؟
قبل از پیوستن به انجمن معتادان گمنام، ما اختیار زندگى خود را کامالً از دست داده بودیم ودیگر نمىتوانستیم مانند دیگران زندگى کنیم و از آن لذّت ببریم. براى زندگى به چیزى متفاوت نیاز داشتیم و تصور مىکردیم که آن را در موادمخدر پیدا کردهایم. براى ما مواد مخدر مهمتر از خانواده، همسر و فرزندانمان شده بود و مىبایستى آن را به هرقیمتى بدست مىآوردیم. در این راه به بسیارى از مردم لطمههاى شدید زدهایم، امّا بیش از همه خودمان را آزار دادهایم. ما به خاطر نداشتن جنبه قبول مسئولیتهاى فردى، در واقع خودمان براى خودمان گرفتارى درست مىکردیم واین طور به نظر مىرسید که نمىتوانیم زندگى را آن طور که هست قبول کنیم. اکثر ما متوجه شده بودیم که اعتیادمان یك خودکشى تدریجى است. اما اعتیاد، این دشمن زیرك زندگى، قدرت انجام هر گونه اقدامى را از ما سلب کرده بود. در نهایت بسیارى از ما کارمان به زندان ها کشیده شد. بسیارى دست به دامن پزشکان، روان پزشکان و یا مذاهب شدیم، اما هیچ یك از آن ها براى حل مشکل ما کافى نبود. بیمارى ماهمیشه یا دوباره عود مىکرد و یا بدتر مىشد. تا عاقبت از روى ناچارى در معتادانگمنام به یکدیگر پناه آوردیم. پس از پیوستن به انجمن معتادان گمنام متوجه شدیم که ما افرادى بیمار هستیم و از بیماریى رنج بردهایم که عالج شناخته شدهاى ندارد. اما به هر حال مىتوان آن را در نقطهاى از فعالیت باز داشت و پس از آن امکان بهبودى هم وجود دارد.
"اندکی صبر سحر نزدیک است"