2014-11-13، 04:21
رفتی و نگویم که خدا پشت و پناهت
دل می شکنی با ستم گاه به گاهت
دل می شکنی با ستم گاه به گاهت
یک روز اگر باز گذارت به من افتاد
آن روز بیفتد به زمین شرم نگاهت
آن روز بیفتد به زمین شرم نگاهت
هی فاصله ها بود که تمدید جفاشد
تا آنکه خدا سد بنماید سر راهتتا روز قیامت که دهد نامه به دستت
افزون شود هرشب به سحر بار گناهتیکبار نکردی طلب بخشش از این دل
تا عشق شود همدم و همراه و گواهتاز ظلم و ستم های تو من نگذرم هرگز
تا خوب نفس ناله کند درپس آهتچاهی که تو کندی و من افتاده به آنم
آن چاه شود منزل و پیوسته به چاهتتا خرمن جان سوخت مرا آتش قهرت
شد آتش دل آینه ی روی سیاهت نرگس بهارلویی
تا آنکه خدا سد بنماید سر راهتتا روز قیامت که دهد نامه به دستت
افزون شود هرشب به سحر بار گناهتیکبار نکردی طلب بخشش از این دل
تا عشق شود همدم و همراه و گواهتاز ظلم و ستم های تو من نگذرم هرگز
تا خوب نفس ناله کند درپس آهتچاهی که تو کندی و من افتاده به آنم
آن چاه شود منزل و پیوسته به چاهتتا خرمن جان سوخت مرا آتش قهرت
شد آتش دل آینه ی روی سیاهت نرگس بهارلویی
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق