2014-11-29، 02:24
اینکه تمام اشتباهاتم از سرنادانی ونابلدی بوده واینکه باوجود نادانیم خودم را خیلی بزرگ تصورمیکردم وغرورکاذب داشتم واینکه هزاران نقاب برچهره ام بود برای اینکه خودم را درعین اینکه عقل کل میدانستم ولی از اعتماد به نفس ضعیفی برخوردار بودم و سعی میکردم که این نقائص رو یکطوری پنهان کنم دراثراین پنهان کاری به نقص عدم صداقت باخود ودیگران میرسیدم برای اینکه دائم دماغم رادرکاردیگران فرو میکردم خوب یک نقص بزرگ بعنوان کنترل کننده وآنتن داشتم چون بازهم خودم را به اندازه کافی خوب نمیدانستم خودم راسرزنش میکردم و از اینجا دچارنقص حقارت میشدم ٬ برای اینکه دائما درحال مراقبت از این وآن بودم یک نقص دیگه درونم را میپوشاند بنام توقع وچون باتمام نقص هام حرکت میکردم وانسان تایید طلبی بودم وقتی که دیگران بابت کارهای احمقانه من ازم تشکرنمیکردن نقش قربانی میامد بالا یعنی من درمثلث نکبت بودم ولی دراین قدم یاد گرفتم که تمام منفی ها را به مثبت تبدیل کنم ودرزندگی گذشتم را به روی امروزم ببندم وفقط برای امروز زندگی کنم .