2014-12-18، 03:04
بیا دوباره گوش کن حدیث بیقراریم بخوان كلام عشق را ز اشک های جاریم
هجوم تند باد غم شکسته شاخه مرا چه میشود که باز هم به دست خود بکاریم
شکسته بال های من نمانده نای پرزدن در این سلول مرگ زا پرنده ای حصاریم
بیاو بانگاه خود مرا به روشنی ببر میان این سکوت شب چگونه می گذاریم
دلم گرفته ازخزان تو ای بهار زندگی بیا که با طراوتت به سبزه ها سپاریم!!؟
هجوم تند باد غم شکسته شاخه مرا چه میشود که باز هم به دست خود بکاریم
شکسته بال های من نمانده نای پرزدن در این سلول مرگ زا پرنده ای حصاریم
بیاو بانگاه خود مرا به روشنی ببر میان این سکوت شب چگونه می گذاریم
دلم گرفته ازخزان تو ای بهار زندگی بیا که با طراوتت به سبزه ها سپاریم!!؟
خدایا چه کسی تو رادراغوش گرفته که اینچنین ارامی؟ Д Ŧ Ŀ ã s