2014-12-19، 06:22
ما ، در قدم اول سرانجام به نقطه ایی رسیدیم که متوجه شدیم در رابطه با خودمان ، باید دو واقعیت را با هم بپذیریم ، واقعیت اول اینکه ما بیماری اعتیاد داریم و هرگاه این بیماری فعال باشد زندگی ما را غیر قابل اداره میکند ، بنابراین ، پذیرش این مطلب ، ما را واداشت تا دیگر بیماری خود را انکار نکنیم و اصطلاحاً با بیماری خود آشتی کردیم و لذا اقرار کردیم که بیماریم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود ، پذیرش این مفهوم در نهایت ما را واداشت تا تن به تسلیم در دهیم ، اما فقط تسلیم و پذیرش بیماری برای ما کافی نبود زیرا ما بدنبال راهی برای درمان بیماری خود نیز بودیم ، بنابراین ، در این نقطه بود که واقعیت دوم برایمان آشکار شد ، یعنی متوجه شدیم علیرغم اینکه بیماری اعتیاد درمان قطعی ندارد ، اما میشود با بهبودی آنرا غیر فعال کرد و لذا بهبودی را بعنوان بهترین انتخاب برای درمان اعتیاد خود پذیرفتیم ، پذیرش این مطلب ما را واداشت تا بهبودی خود را در راس قرار بدهیم و اصطلاحاً با بهبودی خود آشتی کردیم و در واقع با پذیرش واقعیت دوم و اقرار به اینکه ما میتوانیم بهبود یابیم ، و لذا با پذیرش این منطق که بهبودی بهترین روش و طریق ، برای رهایی از بیماری فعال است ، تسلیم خود را کامل کردیم . بنابراین ، تسلیم کامل ، سرانجام باعث شد تا انگیزه و شور اشتیاق ما به بهبودی افزایش یابد ، و لذا درک از ضرورت لازم ، برای کسب بازیاب و یا درمان خودمان بر اساس ارکان بهبودی اقدام کردیم ، وقتی میگویم اقدام نمودیم در واقع منظورمان این است که خود را مهیا و مشتاق برای بجلو رفتن در عرصه های گوناگون بهبودی کردیم .ما در روند بهبودی خود متوجه شدیم که تسلیم کامل ، میتواند اساسی ترین و تاثیر گذارترین عامل ونقش را در بازیاب و درمان ما ایفا کند ، ولذا درک این مطلب به ما کمک کرد تا قدم سوم را ، که دارای پیچیده ترین مفاهیم بهبودی و بنیادین می باشد را به ساده ترین شکل ممکن دریابیم و کارآیی های مثبت آنرا در زندگی به عین ِ مشاهده کنیم ، تسلیم در قدم یک بود که شعور بهبودی ما را تعالی بخشید و به ما کمک کرد تا بفهمیم که گرفتن تصمیم قدم سومی چه نقش مهمی در بهبودی و زندگی ما میتواند داشته باشد .
هرگز توان خود را در تغییر دادن خویش دست کم نگیر