2015-01-07، 11:08
شوخ طبعی:
یکی دیگر از عوامل خوش اخلاقی، داشتن روحیه شوخی و مزاح است. به عبارت دیگر جدی بودن زیاد سبب سرد شدن روابط میشود، بنابراین گاهی هم شوخی و مزاح لازم است. ولی باید توجه داشت که شوخی کردن رفتار بسیار ظریفی است که اگر مناسب نباشد تأثیر معکوس میدهد. یعنی به جای شاد کردن، سبب ناراحتی فرد میشود. پس باید در شوخیها به شخصیت فرد لطمه وارد نشود و احترام او کاملا حفظ شود و شخصیت و وقار فرد شوخی کننده نیز تضعیف نگردد.
نگرش توحیدی:
راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقى، نگاه توحیدی و عرفانی به هستی و انسانها است؛ یعنى توجه به این معنى که تمامى انسانها در حقیقت مظاهر و آفریدههای حق تعالى هستند و هر گونه برخوردى با آنها، در واقع برخورد با آفریننده آنان محسوب میشود. احترام و مهربانى با هر انسانی، در واقع احترام به پدیدآورندهى او به حساب میآید و ترش روئى و نامهربانى با ایشان نیز بیارتباط با خالق آنها نیست. در یک مثال ساده چگونه است که احترام و برخورد نیک و بد ما با فرزند کسی که او را میشناسیم، به نحوی به پدر او باز میگردد، ما اگر با فرزند شخصیتی که او را دوست میداریم روبرو شویم، او را به خاطر پدرش گرامی میداریم و یا ممکن است نسبت به فرزند یک شخصت ستمگر و دشمن خدا، روی خوش نشان ندهیم، هرگونه معاملهای با خلق نیز در حقیقت معامله با خالق آنها به حساب میآید. باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که ما از طریق روابطی که با خلق خدای تعالی داریم و نوع برخورد شایسته و ناشایست، در حقیقت با خدا معامله میکنیم و به خدا نزدیک یا دور میشویم
یکی دیگر از عوامل خوش اخلاقی، داشتن روحیه شوخی و مزاح است. به عبارت دیگر جدی بودن زیاد سبب سرد شدن روابط میشود، بنابراین گاهی هم شوخی و مزاح لازم است. ولی باید توجه داشت که شوخی کردن رفتار بسیار ظریفی است که اگر مناسب نباشد تأثیر معکوس میدهد. یعنی به جای شاد کردن، سبب ناراحتی فرد میشود. پس باید در شوخیها به شخصیت فرد لطمه وارد نشود و احترام او کاملا حفظ شود و شخصیت و وقار فرد شوخی کننده نیز تضعیف نگردد.
نگرش توحیدی:
راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقى، نگاه توحیدی و عرفانی به هستی و انسانها است؛ یعنى توجه به این معنى که تمامى انسانها در حقیقت مظاهر و آفریدههای حق تعالى هستند و هر گونه برخوردى با آنها، در واقع برخورد با آفریننده آنان محسوب میشود. احترام و مهربانى با هر انسانی، در واقع احترام به پدیدآورندهى او به حساب میآید و ترش روئى و نامهربانى با ایشان نیز بیارتباط با خالق آنها نیست. در یک مثال ساده چگونه است که احترام و برخورد نیک و بد ما با فرزند کسی که او را میشناسیم، به نحوی به پدر او باز میگردد، ما اگر با فرزند شخصیتی که او را دوست میداریم روبرو شویم، او را به خاطر پدرش گرامی میداریم و یا ممکن است نسبت به فرزند یک شخصت ستمگر و دشمن خدا، روی خوش نشان ندهیم، هرگونه معاملهای با خلق نیز در حقیقت معامله با خالق آنها به حساب میآید. باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که ما از طریق روابطی که با خلق خدای تعالی داریم و نوع برخورد شایسته و ناشایست، در حقیقت با خدا معامله میکنیم و به خدا نزدیک یا دور میشویم
خدایا چه کسی تو رادراغوش گرفته که اینچنین ارامی؟ Д Ŧ Ŀ ã s