2015-04-13، 02:16
سخاوت
پسربچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد .پسربچه پرسید یک بستنی میوه ای چند است؟)پیشخدمت پاسخ داد: (50سنت)پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد.بعد پرسید : (یک بستنی ساده چند است؟)در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند و پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: (35سنت) پسر دوباره سکه هایش راشمرد و گفت لطفا یک بستنی ساده . پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت.وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید شوکه شد . آنجا در کنار ظرف خالی بستنی 2 سکه 5 سنتی .5 سکه 1سنتی گذاشته شده بود.برای انعام پیشخدمت!!!
پسربچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد .پسربچه پرسید یک بستنی میوه ای چند است؟)پیشخدمت پاسخ داد: (50سنت)پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد.بعد پرسید : (یک بستنی ساده چند است؟)در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند و پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: (35سنت) پسر دوباره سکه هایش راشمرد و گفت لطفا یک بستنی ساده . پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت.وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید شوکه شد . آنجا در کنار ظرف خالی بستنی 2 سکه 5 سنتی .5 سکه 1سنتی گذاشته شده بود.برای انعام پیشخدمت!!!
خدایا چه کسی تو رادراغوش گرفته که اینچنین ارامی؟ Д Ŧ Ŀ ã s