2015-07-20، 07:23
یکی نزد حکیمی آمده و گفت : خبر داری فلانی درباره ات چقدر غیبت و بدگویی کرده ؟ حکیم با تبسم گفت: او تیری را به سویم پرتاب کرد که به من نرسید ...
تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فروکردی ؟
یادمان نرود هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنی ها نباشیم .
تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فروکردی ؟
یادمان نرود هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنی ها نباشیم .
خدا را دوست دارم ....
*********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند ....